برای مشاهده مشخصات هر استان بر روی ناحیه مربوط به آن در نقشه کلیک کنید

معرفی وبلاگ
تـنـیـده یـاد تـو در تــار و پــودم مـیـهـن ای مـیـهــن/ بـود لـبـریـز از عـشـقـت وجـودم میهن ای میهن/... *ضمن تشکر از بازدید شما کاربر گرامی، امید است توانسته باشیم ذره ای از زیباییهای تمام نشدنی میهن عزیزمان ایران را در این وبلاگ نشان دهیم. راهنمایی های شما بزرگواران، چراغ هدایتگر ما خواهد بود.*
صفحه ها
دسته بندی موضوعی
آرشیو
لینک دوستان
سایت های منبع و مرتبط
لوگوها











كد لوگوي میهن ما

ابزارها و برنامه ها






Google

در وبلاگ میهن ما
در كل اينترنت

تماس با ما

آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 12375286
تعداد نوشته ها : 714
تعداد نظرات : 19

PageRank Checking Icon

آذربایجان شرقی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
آذربایجان غربی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اردبیل
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اصفهان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
ایلام
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
بوشهر
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
تهران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
چهارمحال و بختیاری
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان جنوبی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان رضوی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان شمالی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خوزستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
زنجان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سمنان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سیستان و بلوچستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
فارس
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قزوین
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قم
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کردستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمانشاه
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کهکیلویه و بویراحمد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گلستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گیلان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
لرستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مازندران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مرکزی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
هرمزگان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
همدان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
یزد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما

ابزار هدایت به بالای صفحه

اسلایدر


مترجم سایت


اولين نقطه خاكي جهان در ايران
اولين نقطه خاكي جهان در ايران

اينجا جايي است كه شايد حتي نامش را هم نشنيده باشيد اما مقصد بسياري از توريست هاي خارجي بوده است. اين جا «جم» است شهر اسرارآميز، بام استان بوشهر. بوشهري هاي اين منطقه ادعا مي كنند گويش شان نزديك ترين گويش به زبان فارسي اصيل است. مردمي كه كنار تخت پادشاهي جمشيد سكونت دارند؛ درست كمي دورتر از قلعه ضحاك و مارهايي كه حالا چند هزار ساله شده اند. جم نزديك ترين نقطه به خورشيد است... شهري كه در ميان بوميان منطقه مركز عالم لقب گرفته است.

 

 

جايي ميان عسلويه و شيراز

«جم» خنك ترين شهر استان بوشهر است و ميزان رطوبتش هم از شهرهاي همسايه اش بسيار كمتر. شهرهاي استان بوشهر ارتفاعي كمتر از 100 متر از دريا دارند، اما جم با ارتفاع 700 متري نسبت به درياهاي آزاد، آب و هواي مساعد و بارش بيشتري به نسبت ديگر همسايه هايش دارد.

اولين نقطه خاكي جهان در ايران

برفراز چگاسه

بومي هاي جم تا بفهمند غريبه اي سفر ديارشان شده است با آب و تاب و با همان لهجه شيرين شان از تاريخچه شهر برايتان مي گويند اما هر چه اين بومي ها در توصيف «جم» واژه ها را به هم گره بزنند، شما نمي توانيد تصوير به درد بخوري از اين شهر داشته باشيد. در عوض مي توانيد راهي «چِگاسه» شويد و در چند ثانيه جم را زير نظر بگيريد.

«چگاسه» نام تپه اي در اين شهر است كه اگر بالاي آن برويد، كل شهر را مي بينيد. البته لطفي كه اين تپه يا تل در شب دارد، هرگز در روز عايدتان نمي شود. بنابر اين چند ساعتي در شب را به مهمان چگاسه شدن اختصاص دهيد.

اگر به دنبال معنا و ريشه «چگاسه» هستيد كافي است چند حرف آن را جا به جا كنيد تا به «چون كاسه» برسيد. تپه چگاسه كه از دور به يك ظرف يا همان كاسه خودمان مي ماند، كاملاً نا نامش هماهنگ است. چون كاسه در گويش جمي هاي به چگاسه تبديل شده است.

اگر دلتان آمد، بي خيال اين تپه خنك شويد، روي نقطه هاي مختلف شهر تمركز كنيد آن وقت كوه بلندي را مي بينيد كه گاهي شبيه يك بستني قيفي مي شود كه انگار طبق قاعده خورده نشده است! انگار اين كوه كه به آن «پوز پدري» يا «پرديس» مي گويند، با همه كوه هاي دنيا فرق مي كند.

اولين نقطه خاكي جهان در ايران

افسانه و واقعيت

«پدر جمشيد پيشدادي بعد از تولدش در اين نقطه، همين جا غسل تعميد داده شده». «اولين جايي كه نفت در آن سوزانده شده است، اين جاست»، «قديمي ترين آتشكده زرتشتيان اين جا بوده است.»، «شما الان روي اولين نقطه خاكي زمين ايستاده ايد.»، «مي بينيد نزديك ترين نقطه به خورشيد است اما آفتابش نمي سوزاند.»

همه اين جملات را از زبان جمي هايي مي شنويد كه از خدا خواسته راهنماي افتخاري تان در شهر شده اند و براي تمام گفته هايشان دليل و مدرك دارند. «پوز پُدري» نام همين كوه تاريخي و البته اسرارآميز است. كوهي بلند كه بايد حتما تجربه كوهنوردي را داشته باشيد تا بتوانيد از ارتفاعاتش بالا برويد.

بومي ها مي گويند قلعه ضحاك داخل همين كوه بوده است و محل تولد پدر جمشيد پيشدادي و تخت پادشاهي جمشيد هم به همين دليل هم نام شهر واژه «جم» را يدك مي كشد.

اولين نقطه خاكي جهان در ايران

اسرارآميز بودن «پوز پدري» كه جمي ها يكي از مكان هاي مقدس قلمدادش مي كنند، به همين جا ختم نمي شود. جمي ها توضيح مي دهند كه اين جا ميدان مغناطيسي است و وقتي بيماري سراغ اهالي اين ديار مي آيد، شف مي گيرد. آقاي ريزي يكي از ريش سفيدان جم مي گويد: «خارجي هايي كه به جم مي آيند، كاملاً به اين امر باور دارند. بيشترشان ساعت ها را در اين جا مي گذرانند چون مي دانند مشكلات جسمي شان يا رفع مي شود يا تخفيف پيدا مي كند.»

آنها براي اثبات حرف شان يك آزمايش عيني را هم پيشنهاد مي كنند. ماشين مسافرها را روي جاده كنار كوه خاموش مي كنند و ترمز دستي را پايين مي كشند با اين كه شيب جاده به سمت مخالف كوه است اما ماشين بدون اغراق به سمت پوز پدري كشيده مي شود. براي اثبات اينكه جم و به طور دقيق تر پوز پدري اولين نقطه خاكي جهان است هم دلايلي دارند. براي همين نام چند محقق و باستان شناس را هجي مي كنند و اصرار دارند كه آن ها را يادداشت كنيد و بعدها در اسناد معتبر به دنبال ادعايشان باشيد.

اولين نقطه خاكي جهان در ايران

پيش گويي يادگار ضحاك

ديدني هاي جم به آن چه گفتيم، محدود نمي شود. اين شهر آن قدر برايتان گفتني دارد كه بايد چند روزي را در آن بگذرانيد تا چيزي را از قلم نيندازيد. مثلاً در فاصله اندكي از پوز پدري، امامزاده اي معروف به پير بي بي بانو هست كه از اماكن مقدس اين شهر محسوب مي شود چند متر دورتر از اين امامزاده حفره اي در صخره هست كه به قول جمي ها مار مقدس در آن خانه دارد. اگر حاجتي داشته باشيد و آن را با صداي آهسته كنار اين روزنه زمزمه كنيد و جناب مار از صخره بيرون بيايد يعني حاجت روا مي شويد! و گرنه بايد شانس تان را روي روياهاي ديگرتان امتحان كنيد تا بلكه يكي از آنها به مذاق مار خوش بيايد و بتوانيد از او «بله» بگيريد!

اين طور كه بومي هاي جم مي گويند عمر اين مار آن قدر زياد است كه در خاطرات پدربزرگ مادربزرگ هاي ريش سفيدهاي جم هم قصه هايي از آن هست. خيلي ها دليل عمر زياد اين مار پيش گو را مغناطيس موجود در فضاي زندگي اش مي دانند و خيلي ها هم معتقدند سال ها پيش عمر جاودانه نصيب او شده است. برخي هم با استناد به خاطرات اجدادشان آن را يادگاري از قلعه ضحاك مي دانند.

 

شايد خيلي ها تا زير گوش جم هم بيايند اما نادانسته سفر به اين شهر را از دست بدهند. جم فاصله اندكي- چيزي در حدود يك ساعت از راه زميني- با عسلويه دارد. مسير دوم از شيراز مي گذرد. اگر از مسير جنوب شهر شيراز به مقصد جم با ماشين راه بيفتيد، بعد از سه ساعت به اين شهر مي رسيد. جم، نقطه اول بوشهر و نقطه آخر فارس است. البته راه آسان تري هم هست كه لازم نباشد براي سفر به جم، اين شهرها را مبدا قرار دهيد جم فرودگاه هم دارد. يك فرودگاه جمع و جور كه معمولاً در هفته يك پرواز از تهران به آن صورت مي گيرد.

Share

شهريور روز از شهريور ماه مي باشد كه روز چهارم ماه است (به تقويم هجري۳۰امردادماه) و به نام امشاسپند تواناي خشترا يا شهريور مي باشد جشن شهريورگان است . چنانكه گفته شد اين فرشته مظهر سلطنت آسماني و قدرت رحماني است و هميشه خواهان فر و بزرگي و نيرومندي مي باشد در جهان مادي نگهبان زر و سيم و فلزات ديگر و دستگير بينوايان و فرشته رحم ومروت است پادشاهان دادگر در تحت و حمايت اين فرشته مقتدر هستند نظر به همين صفات پاك است كه ايرانيان قديم اين روز را جشن مي گرفتند و بفقرا احسان و اطعام مي نمودند چون اين جشن بپادشاهان دادگر بستگي دارد كه نماينده سلطنت آسماني هستند لذا معمولا در اين جشن بايد بحضور پادشاهان بروند و شادباش بگويند.ابوريحان در صفحه ۲۵۱ترجمه آثار و الباقيه مي نويسد ((شهريور ماه روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن مي باشد و آنرا شهريورگان گويند . معني شهريور دوستي و آرزو است شهريور فرشته ايست كه بجواهر هفتگانه از قبيل طلا و نقره و ديگر فلزات كه برقراري صنعت و دوام دنيا و مردم بآنها بستگي دارد موكل است ))براي جشن شهريورگان از دو گونه ديگر مي توان برتري قائل شد اول اينكه در اين ماه محصولات كشت و زرع جمع آوري مي شود و چون معمولا براي بدست آوردن نتيجه هر كاري جشن و شادي لازم است لذا شهريورگان بمناسبت نتيجه گرفتن از نعمت كشت و كار و بدست آوردن محصولات بخصوص براي كشاورزان بهترين جشن وشادي است و در واقع جشن سر خرمن مي باشد .دوم اينكه در اين ماه پاييزه كاري شروع مي شود و چون معمولا هر كار نيكي را با شادي بايد آغاز كرد از اين لحاظ جشن شهريورگان را مي توان آغاز فصل جديد ديگري از هنگام كشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلايلي كه ذكر شد جشن شهريورگان بخصوص براي كشاورزان از لحاظ جمع آوري محصول و بدست آوردن خرمن و همچنين از نقطه نظر شروع بكار پاييزه بهترين جشن و شادماني است و بهمين جهت است كه نسبت به آن احترام زيادي قائل هستند و با شادي فراوان مراسم آنرا بجاي مي آورند.پس دوستان گرامي در كنار شادي هاي خود نيازمندان را فراموش نكنيد هر چند كه در قلمرو پر گوهر ايران زمين نبايد نيازمندي معنايي داشته باشد اما صد افسوس!..... بگذريم. هميشه ايراني باشيد و سرافراز.

Share

تيشتر در فرهنگ‌ها و متون پهلوي و اوستا به معاني چندي آمده ليك منظور اصلي همان ايزد تير است كه در پهلوي تيشتر و در اوستا تيشتريه آمده است و يشت هشتم اوستا به نام تيشتريشت(1)، به وي منسوب است. چهارمين ماه سال و سيزدهمين روز هر هر ماه را به نام ايزد تيشتر، تيرماه و تيرروز گويند. تيشتر ايزد باران است و بر ستوران موكل است و تدبير و مصالحي كه در روز تير، از ماه تير واقع است، به وي تعلق دارد. ايرانيان چون نام روز و نام ماه موافق آيد، آن روز را عيد كنند و جشن سازند، اين روز را نيز مانند مهرگان و نوروز مبارك دانند و اين روز را تيرگان(2) و جشن اين روز را جشن تيرگان خوانند

تيشتر - ستاره باران

تيشتر در فرهنگ‌ها و متون پهلوي و اوستا به معاني چندي آمده ليك منظور اصلي همان ايزد تير است كه در پهلوي تيشتر و در اوستا تيشتريه آمده است و يشت هشتم اوستا به نام تيشتريشت(1)، به وي منسوب است. چهارمين ماه سال و سيزدهمين روز هر هر ماه را به نام ايزد تيشتر، تيرماه و تيرروز گويند. تيشتر ايزد باران است و بر ستوران موكل است و تدبير و مصالحي كه در روز تير، از ماه تير واقع است، به وي تعلق دارد. ايرانيان چون نام روز و نام ماه موافق آيد، آن روز را عيد كنند و جشن سازند، اين روز را نيز مانند مهرگان و نوروز مبارك دانند و اين روز را تيرگان(2) و جشن اين روز را جشن تيرگان خوانند.

       تيشتر نام ستاره ستاره باران است كه به ستاره شعراي يماني (سيريوس) اطلاق شده است. ايزد باران، موكل باران است و به كوشش او زمينِ پاك از باران بهره‌مند گردد و كشتزارها سيراب شوند. گويند هرگاه تيشتر از آسمان سربرآرد و بدرخشد، مژده بارش باران مي‌دهد. شعري اصولا نام دو ستاره است كه يكي را شعراي شامي و ديگري را شعراي يماني گويند. شعري در شب‌هاي تابستان نمايان مي‌شود. تيشتر را در فارسي كنوني شباهنگ نامند كه در صورت فلكي كلب اكبر واقع است و پرنورترين اختر آسمان است.

      دو صفتي كه هميشه از براي تيشتر آمده اولي رايومند (داراي شكوه و فروغ) و دومي فرهمند است و زيباترين اسطوره پارسي متعلق به وي است (اين اسطوره در كتاب بندهش نگاشته شده است.):

      در ابتدا، هنگامي كه اَنگرَه‌مينو (خردِ خبيث) بر سِپَنتامينو (خرد مقدس) ستيزه آغاز نمود، تيشتر نيز به ياري سپنتامينو برخاست. از نيروي باد، آب به سوي آسمان راهي شد. تيشتر به رهنمايي ايزد بُرُز(ايزد كشاورزي) و فروهر نيكان با ياري وَهُومَن (ايزد راستي) و ايزد هُوم (شراب مقدس) براي اجراي وظيفه خويش سه شكل به خود گرفت، نخست به صورت مردي، دوم به هيبت اسبي سپيد و سوم به قالب گاو نري (ورزا) درآمده، براي سي روز و سي شب در ميان فروغ پرواز نمود و از هر يك از تركيب‌هاي سه‌گانه خويش، ده و روز و ده شب باران شديد بباريد، هر قطره‌اي از اين باران به درشتي پياله‌اي بود و از هر كدام به اندازه قد يك مرد آب در روي زمين بالا آمد. جانوران موذي هلاك و در سوراخ‌هاي زمين غرق شدند.آنگاه باد ايزدي وزيدن گرفت و تمام آب‌ها را به اقصا نقاط زمين راند، از آن درياي فراخكَرت(اقيانوس) به وجود آمد، لاشه جانوران موذي در روي زمين به جاي ماند و زهر وعفونت ‌آنان خاك را فراگرفت. براي آنكه زمين از زهر پاك گردد، دومين بار  تيشتر به شكل اسب سپيدي با سم‌هاي بلند به سوي دريا شتافت، رقيب او اَپوشه(ديو خشكي) به صورت اسب سيه‌فامي با سم‌هاي گرد از براي ستيز به سوي وي راند و از فرسخي دورتر، تيشتر را به بيم و هراس انداخت. تيشتر براي پيروزي و رستگاري اهورا مزدا را به ياري خواند، ايزد ايزدان وي را نيرو بخشيد.

      تيشتر زور ده شتر جوان و ده اسب جوان و ده ورزاي (گاو نر) جوان و ده كوه و ده رود به خود گرفت. آنگاه اَپوشه‌ديو هراسيده و به فرسخي دورتر گريخت. از اين روي گويند نيروي يك تير با تيشتر بوده، چه، يك فرسخ، مسافت پرش يك تير مي‌باشد. پس از آن تيشتر اَپوشه را به مسافت يك هزارگام از دريا دور نمود و باران بِه از پيش باريدن گرفت. قطرات خرد و درشت هر يك به درشتي يك مشت و يك دست، درشتي سر گاو و سر انسان، بباريد. در اين زمان سپينچَكرَ و اپوشه‌ديو بر تيشتر كوشيدند. آتش وازيشتَ(3)از گرز تيشتر شراره كشيد و سپينچكر را هلاك نمود. از اين ضربت گرز خروش بلندي از نهاد سپينچكر برخاست(4). آنگاه تيشتر بارش را براي ده شبانه‌روز ديگر ادامه داد. چرك و زهري كه از جانوران موذي در روي زمين باقي‌مانده بود با آب درآميخت و آب شور پديد آمد. پس از پايان بارش، سه روز باد وزيدن گرفت و آب‌ها را به فراسوي مرزهاي زمين برد.

      اين زد و خورد هر ساله است و چرخش فصل‌ها از پس ستيز تيشتر و اپوشه ديو مي‌باشد.

      در ساير مراجع تيشتر ابتدا به شكل جواني 15 ساله و زيباروست، سپس به قالب ورزا در مي‌آيد و در پايان به هيبت اسبي سپيد وزيبا و زرين گوش است و اَپوشه‌ديو اسبي است مهيب و سياه، با گوش ويال و دمِ كَل. تيشتر با قرباني و ياري مردم بر اَپوشه پيروز مي‌گردد. ستيز اين ‌دو سه‌شبانه روز است كه در اين مدت گه برق مي‌درخشد و گه رعد مي‌خروشد.

      تيشتر از آن رو ارجمند است كه زايش زمين از اوست و قرباني مردم وي را نيرومند مي‌سازد.

چرا تيشتر؟

تيشتر از نگاه من زيباترين اسطوره ايراني است و نماد تفكري زيباست.

همواره اسطوره‌ها را با نگاهي حسرت‌آميز نگريسته‌ام و به دنبال معادلي خداي‌گونه براي خويش بوده‌ام و تيشتر را مناسب اين انتخاب مي‌دانم. چرا؟

همواره براي تغيير پيرامون خويش كوشيده‌ام و ليك هر بار پس از مدتي تلاش، سرخورده از برخورد مسولان و بر خي دوستان به گوشه‌اي آرام نشسته‌ام. پس از مدتي دوستاني نيكونهاد دوباره نيروي رفته را به من باز مي‌گردانند و براي نبرد آماده مي‌گردم. اين چرخه زندگي من است، گاهي بر اپوشه پيروزم و گه مغلوب وي.

شايد انتخاب تابناك‌ترين اختر آسمان از ديد بسياري گزافه‌گويي باشد، ليك در جمع‌هايي كه حضور داشته‌ام همواره فردي بوده‌ام كه اگر در مركز توجه نبوده‌ام، بي‌شك از افرادي بوده‌ام كه توجه را به خود جلب نموده‌اند.

 

پي‌نوشت1: يشت‌ها بخشي از اوستا هستند كه به نيايش ايزدان مي‌پردازند و در مناسك مذهبي خوانده مي‌شوند.

پي‌نوشت2: تيرگان همان جشن آب پاشان است كه در آن مومنان براي پاكي خود را مي‌شورند و به يكديگر آب مي‌پاشند. بر اساس افسانه‌ها اين همان روزي است كه آرش كمانگير با تير خود مرز ايران و توران را نمايان مي‌سازد.

پي‌نوشت3: اين آتش همان آذرخش پيش از باران است.

پي‌نوشت4: اين خروش همان است كه پس از هر آذرخش شنيده مي‌شود.

Share
خرداد روز از فروردين ماه برابر با 6 فروردين در گاهشماري ايراني
ششم فروردين ماه به نام هاي «روز اميد»، روز «اسپيدا نوشت» يا روز «نوروز بزرگ»[1] خوانده مي شود و از روزهاي خجسته ي ايرانيان است، كه همراه با شادي و مراسم آب پاشي برگزار مي شود، و در تقويم سُغدي و خوارزمي روز آغاز سال نو مي باشد.
در متن پهلوي «ماهِ فروردين، روزِ خرداد» رويدادهاي بسياري به اين روز منسوب شده است؛ از جمله :
    *     پيدايي كيومرث و هوشنگ
    *     روييدن مشي و مشيانه
    *     تيراندازي آرش شيواتير
    *     غلبه ي سام نريمان بر اژدهاك
    *     پيدايي دوباره ي شاه كيخسرو (از جاودانان در باورهاي ايراني)
    *     همپُرسگي زرتشت با اهورامزدا
و نام «روز اميد» به خاطر انتظار پيدايي دوباره ي كيخسرو و ديگر جاودانان و نجات بخشان (سوشيانت ها)، به اين روز داده شده است.
نام «اسپيدا نوشت»، از آيين نامه نويسي در اين روز گرفته شده است كه آگاهي بيشتري از آن در دست نيست. گمان مي رود با پيام هاي شادباش نوروزي در پيوند باشد.

از اين روز به نام «هودرو» يا «هفدورو» يعني روزي كه هفتاد و دو رويداد سرنوشت ساز در زندگي و تاريخ ايرانيان روي داده است نيز نام برده شده است.
در منابع كهني از دانشمنداني چون ابوريحان بيروني، فردوسي بزرگ، ابن نديم و غيره نيز اختراع خط به دست جمشيد و بر تخت نشستن وي گزارش شده است بدينگونه كه :
«... روزي كه جمشيد خط نوشت و به مردم مژده داد كه روش او خداي را خوش آمده و به پاداش كارهايش، گرما، سرما، پيري و رشك را از مردمان دور مي كند، روز ششم فروردين ماه بود ...»

پانوشت ها و بن نوشت ها :
1. نام نوروز بزرگ از نام هاي جديدتر است.
2. گاهشماري و جشن هاي ايران باستان، نوروز بزرگ - هاشم رضي
3. ترجمه ي فارسي آثارالباقيه ابوريحان بيروني - اكبرداناسرشت
4. تاريخ نوروز و گاهشماري ايران، نوروز بزرگ - عبدالعظيم رضايي

Share

هرمزد روز از فروردين ماه برابر با يكم فروردين در گاهشماري ايراني
 سر  سال نو  هرمز  فرودين         بر آسوده از رنج تن ، دل زكين
به جمشيد بر گوهر افشاندند         مر  آن  روز را روز نو خواندند
نخستين روز از فروردين ماه برابر است با روز جشن بزرگ نوروز در اعتدال بهاري و آغاز فصل بهار.
نوروز و آغاز سال نو، مناسبت­هاي جداگانه­اي هستند كه با يكديگر همزمان شده­اند.
در سُغد باستان (و امروزه در ميان ارمنيان) از نوروز با نام «نوسَرد»، «نَوَسَرد» و «نوسَرِد» ياد مي­شده است كه به مانك «سال نو» مي­باشد.
در زبان اوستايي نيز «سَرذَه» به مانك سال خورشيدي است. در بدخشان با نام «شگون بهار»، در شُغنان (تاجيكستان در كناره­ي رود «پنج») به نام «خِدِر ايام» (بزرگ­ترين روزها) و در بابل باستان و در نخستين روز ماه «نيسان» بنام جشن «اَكيتو»(سومري «زَگموگ») شناخته مي­شده است.
با شكوه­ترين مراسم نوروزي، امروزه با نام­هاي «سِيرلاله»(جشن گل لاله)، «جَندَه بالا»(بالا كردن دَرَفش) در شهر مزار شريف افغانستان كنوني (آرياناي باستان) و در نزديكي بلخ كهن، همراه با برافراشتن درفشي برگرفته از درفش كاوياني ايران، برگزار مي­شود.
نوروز بزرگترين جشن ملى ايرانيان سابقه اى هزاران ساله دارد.
 از گذشته هاى دور آريايى هاى ساكن در فلات ايران روز اول سال و آغاز بهار را به برگزارى مراسم ويژه و توأم با سرور و شادمانى اختصاص مى دادند. برخى پژوهشگران ، ريشه تاريخى اين جشن را به «جمشيد پيشدادى» نسبت مى دهند و نوروز را «نوروز جمشيدى» مى خوانند.
اين گروه معتقدند كه جمشيدشاه بعداز يك سلسله اصلاحات اجتماعى بر تخت زرين نشست و فاصله بين دماوند تا بابل را در يك روز پيمود و آن روز (روز هرمزد) از فروردين ماه بود. چون مردم اين شگفتى از وى بديدند جشن گرفتند و آن روز را »نوروز» خواندند. اما عاملى كه «نوروز» را از ديگر جشن هاى ايران باستان جدا كرد و باعث ماندگارى آن تا امروز شد، «فلسفه وجودى نوروز» است: زايش و نوشدنى كه همزمان با سال جديد در طبيعت هم ديده مى شود.
دكتر ميرزايى جامعه شناس در اين باره مى گويد: «يكى از نمودهاى زندگى جمعى، برگزارى جشن ها و آيين هاى گروهى است، گردهم آمدن هايى كه به نيت نيايش و شكرگزارى و يا سرور و شادمانى شكل مى گيرند.  برهمين اساس جشن‌ها و آيين‌هاى جامعه ايران را هم مى توان به سه گروه عمده تقسيم بندى كرد: جشن ها و مناسبت‌هاى دينى و مذهبى - جشن هاى ملى و قهرمانى و جشن هاى باستانى و اسطوره‌اى.
جامعه ايران در گذشته به شادى به عنوان عنصر نيرو دهنده به روان انسان، توجه ويژه‌اى داشتند. آنها براساس آيين زرتشتى خود چهار جشن بزرگ و ويژه تيرگان ، مهرگان ، سده و اسپندگان را همراه با شادى و سرور و نيايش برگزار مى كردند.
دراين بين نوروز بنا به اصل تازگى بخشيدن به طبيعت و روح انسان همچنان پايدار ماند. گرچه باتوجه به قانون تغيير پديده هاى فرهنگى ، نوروز هم ناگزير نسبت به گذشته با دگرگونى هايى همراه است.
به هرحال در آيين‌هاى باستانى ايران براى هر جشن «خوانى» گسترده مى‌شد كه داراى انواع خوراكى‌ها بود. خوان نوروزى «هفت سين» نام داشت و مى‌بايست از بقيه خوانها رنگين تر باشد.
اين سفره مــعــمـولاً چـندســاعــت مانــده به زمان تـــحويل ســـــال نو آمـــاده بود و بر صفحه اى بلندتر از سطح زمين چيده مى شد. همچنين ميزدپان (MAYZADPAN) به منظور پخش كردن خوراكى‌ها در كنار سفره گماشته مى‌شد. اين خوان نوروزى برپايه عدد مقدس هفت بنا شده بود. توران شهريارى، سخنران جامعه زرتشتى معتقد است: «تقدس عدد هفت از آيين مهر يا ميتراست و به سالهاى دور باز مى گردد. در اين آيين هفت مرحله وجود داشت براى اينكه انسان به مقام عالى و آسمانى برسد. پس عدد هفت از پيش از زرتشت براى انسان عزيز بوده و در آيين هاى مختلف و به نمادهاى گوناگون ديده مى شود، مانند هفت آسمان ، هفت دريا ، هفت گياه و...» همچنين اسناد تاريخى از برپايى سفره هفت سين به ياد هفت امشاسپندان خبر مى دهند؛ طبق اين اسناد، هفت امشاسپندان مقدس عبارت بودند از:
اهورامزدا(به معنى سرور دانا)،
 وهومن (انديشه نيك ) ،
ارديبهشت (پاكى وراستى )،
شهريور (شهريارى آرزو شده با كشور جاودانى )،
 سپندارمزد (عشق و پارسايى ) ،
خرداد (رسايى و كمال ) و
امرداد (نگهبان گياهان).

اما در بسيارى از منابع تاريخى آمده است كه «هفت سين»  نخست «هفت شين» بوده و بعدها به اين نام تغيير يافته است.
شمع، شراب ، شيرينى ، شهد (عسل) ، شمشاد، شربت و شقايق يا شاخه نبات، اجزاى تشكيل دهنده سفره هفت شين بودند. برخى ديگر به وجود «هفت چين» در ايران پيش از اسلام اعتقاد دارند. سخنران جامعه زرتشتى در اين باره مى گويد: «در زمان هخامنشيان در نوروز به روى هفت ظرف چينى غذا مى‌گذاشتند كه به آن هفت چين يا هفت چيدنى مى گفتند.
 بعدها در زمان ساسانيان هفت شين رسم متداول مردم ايران شد و شمشاد در كنار بقيه شين هاى نوروزى، به نشانه سبزى و جاودانگى برسر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانيان وقتى كه مردم ايران اسلام را پذيرفتند، سعى كردند كه سنت‌ها و آيين‌هاى باستانى خود را هم حفظ كنند.
به همين دليل، چون در دين اسلام «شراب» حرام اعلام شده بود، آنها، خواهر و همزاد شراب را كه «سركه» مى شد انتخاب كردند و اينگونه شين به سين تغيير پيداكرد.»
البته در اين‌باره تعابير مختلفى وجوددارد. چنانچه در كتاب فرورى آمده است: كه در روزگار ساسانيان، قابهاى زيباى منقوش و گرانبها از جنس كانولين، از چين به ايران وارد مى‌شد.  يكى از كالاهاى مهم بازرگانى چين و ايران همين ظرف‌هايى بود كه بعدها به نام كشورى كه از آن آمده بودند «چينى» نام گذارى شد و به گويشى ديگر به شكل سينى و به صورت معرب «سينى» در ايران رواج يافتند.
 به هر روى خوراكى‌هاى خاصى بر سفره هفت سين مى‌نشينند كه عبارتند از: سيب، سركه، سمنو، سماق، سير، سنجد و سبزى (سبزه)
خوراكى هايى كه به نيت هاى گوناگون انتخاب شده اند:
سمنو: نماد زايش و بارورى گياهان است و از جوانه هاى تازه رسيده گندم تهيه مى شود.
سيب: هم نماد بارورى است و زايش. درگذشته سيب را درخم هاى ويژه اى نگهدارى مى كردند و قبل از نوروز به همديگر هديه مى دادند.
مى گويند كه سيب با زايش هم نسبت دارد، بدين صورت كه اغلب درويشى سيبى را از وسط نصف مى كرد و نيمى از آن را به زن و نيم ديگر را به شوهر مى داد و به اين ترتيب مرد از عقيم بودن و زن از نازايى رها مى شد.
سنجد: نماد عشق و دلباختگى است و از مقدمات اصلى تولدو زايندگى. عده اى عقيده دارند كه بوى برگ و شكوفه درخت سنجد محرك عشق است!
سبزه: نماد شادابى و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پيوند او با طبيعت است.
درگذشته سبزه ها را به تعداد هفت يا دوازده كه شمار مقدس برج هاست در قاب هاى گرانبها سبز مى كردند. در دوران باستان دركاخ پادشاهان ۲۰ روز پيش ازنوروز دوازده ستون را از خشت خام برمى آوردند و بر هريك از آنها يكى از غلات را مى كاشتند و خوب روييدن هريك را به فال نيك مى گرفتند و برآن بودند كه آن دانه درآن سال پربار خواهدبود. در روز ششم فروردين آنها را مى چيدند و به نشانه بركت و بارورى در تالارها پخش مى كردند.
 سماق و سير نماد چاشنى و محرك شادى در زندگى به شمار مى روند. اما غير از اين گياهان و ميوه هاى سفره نشين، خوان نوروزى اجزاى ديگرى هم داشته است: دراين ميان « تخم مرغ» نماد زايش و آفرينش است و نشانه اى از نطفه و نژاد. «آينه» نماد روشنايى است و حتماً بايد در بالاى سفره جاى بگيرد. «آب و ماهى» نشانه بركت در زندگى هستند. ماهى به عنوان نشانه اسفندماه بر سفره گذاشته مى شود.
 و «سكه» كه نمادى از امشاسپند شهريور (نگهبان فلزات) است و به نيت بركت و درآمد زياد انتخاب شده است.
شاخه هاى سرو، دانه هاى انار، گل بيدمشك، شير نارنج، نان و پنير، شمعدان و... را هم مى توان جزو اجزاى ديگر سفره هفت سين دانست. «كتاب مقدس» هم يكى از پايه هاى اصلى خوان نوروزى است و براساس آن هرخانواده اى به تناسب مذهب خود، كتاب مقدسى را كه قبول دارد بر سفره مى گذارد.
چنانچه مسلمانان قرآن، زرتشتيان اوستا و كليميان تورات را بر بالاى سفره‌هايشان جاى مى‌دهند. بر سر سفره زرتشتيان دركنار اسپند و سنجد، « آويشن» هم ديده مى شود كه به گفته موبد فيروزگرى خاصيت ضدعفونى كننده و دارويى دارد و به نيت سلامتى و بيشتر به حالت تبريك بر سر سفره گذاشته مى شود.
در هرصورت او پيروز است و نامش خجسته است و از نزد خدا مى آيد و خواهان نيك‌بختى است و با تندرستى و گوارايى وارد شده است و سال نو را به همراه آورده است

بن نوشت­ها :
1. تاريخ نوروز و گاهشماري ايران باستان - عبدالعظيم رضايي
2. گاهشماري و جشن­هاي ايران باستان - هاشم رضي

Share

Share

ميرزا نورالله عمان ساماني چهار محالي


نام پدر: ميرزا عبدالله
تولد و وفات: (۱۲۶۴ -۱۳۲۲) قمري


ملقب به تاج‌الشعرا. وي در قصبۀ سامان به دنيا آمد و در خانواده‌هاي اهل علم و ادب پرورش يافت. پدر بزرگ و پدر و برادران او نيز شاعر بودند. نورالله پس از فراگيري علوم زمان ، در خدمت آقا ميرزا محمدهادي به تصوف گرائيد. وي مؤلف "تذكرهٔ‌الشعرا" ي ناتمامي است در ذكر احوال و آثار شعراي چهار محال و بختياري كه بنا به آوردۀ آقاي دكتر  نوائي ، ‌ در "حديقهٔ‌الشعراء" ، استاد جلال همائي ، در مقدمه "ديوان طرب" ، آن را "سفينهٔ‌الدرر" ناميده است و آقاي احمد گلچين معاني در "تاريخ تذكره‌هاي فارسي" و علامه معلم حبيب‌آبادي در "مكارم‌الآثار" نيز كتاب فوق را تحت عنوان "مخزن‌الدرر" ذكر كرده است. در قريۀ سامان وفات يافت و در قبرستان وادي‌السلام نجف مدفون است. در تاريخ تولد و وفات او اختلاف وجود دارد كه صاحب "مكارم‌الآثار" به‌ رفع اين اختلاف‌ها پرداخته است. از آثار ديگر وي: "ديوان" شعر ، شامل قصايد ، غزليات و مقطعات؛ "گنجينهٔ‌الاسرار" ، مثنوي بر وزن "زبدهٔ‌الاسرار" ، در مراثي حضرت سيدالشهداء.

Share

آصف قهفرخي:
علي محمد معروف به كربلائي ميرزا متخلص به «آصف» بسال 1273 هجري، قمري در قهفرخ (فرخشهركنوني) بدنيا آمده و بسال 1338 هجري قمري در سن 65 سالگي از دنيا رفت و در محلي بنام «آصفيه» در فرخشهر دفن گرديد. شغل او «بقالي» و صاحب ديوان اشعار شامل: غزل، قصيده وقطعات است. مثنوي نامه، سروش نامه، مطايبه نامه و بيان الحق از سروده هاي اوست.
غزل زير از آصف قهفرخي است:

هرچه كني بكن ، مكن رنجه دل فكار من         هرچه بري ببر ، مبر صبر من و قرار من
هرچه بري ببر، مبر رشته الفت اي صنم           هرچه دهي بده ، مده وعده انتظار من
هرچه خوري بخور،مخورباده به بزم مدعي      هرچه كشي بكش،مكش پازسر مزار من
هرچه زني بزن،مزن پنجه بخون عاشقان       هرچه شوي بشو، مشو آفت جان زار من

هرچه نهي بنه، منهبردل«آصف » آرزو
هرچه روي بر،مرو دردم احتضار من

Share

از اين مجموعه مي‌توان به عنوان يكي ديگر از عناصر شاخص شهر تهران نام برد كه همواره، مورد توجه ورزش دوستان و ورزش كاران خصوصاً جوانان در طي سال هاي طولاني مي‌باشد. مجموعه ورزشي شهيد شيرودي در خيابان مفتح، بين ميدان هفت تير و خيابان طالقاني قرار دارد.

Share
دسته ها : تهران

اين مجموعه ورزشي در حال حاضر ، بزرگترين مجموعه ورزشي شهر تهران مي‌باشد كه در جوار دهكده ‌المپيك قرار دارد. مسافرين ورودي از آزاد راه تهران _ كرج هنگام ورود به تهران، بخش هايي از تأسيسات اين مجموعه، به خصوص استاديوم فوتبال و دوميداني را در سمت چپ خود مشاهده مي‌نمايند. اين مجموعه با مركز تفريحي _ ورزشي و برگزاري مسابقه هاي بين‌المللي از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است.

Share
دسته ها : تهران
X