برای مشاهده مشخصات هر استان بر روی ناحیه مربوط به آن در نقشه کلیک کنید

معرفی وبلاگ
تـنـیـده یـاد تـو در تــار و پــودم مـیـهـن ای مـیـهــن/ بـود لـبـریـز از عـشـقـت وجـودم میهن ای میهن/... *ضمن تشکر از بازدید شما کاربر گرامی، امید است توانسته باشیم ذره ای از زیباییهای تمام نشدنی میهن عزیزمان ایران را در این وبلاگ نشان دهیم. راهنمایی های شما بزرگواران، چراغ هدایتگر ما خواهد بود.*
صفحه ها
دسته بندی موضوعی
آرشیو
لینک دوستان
سایت های منبع و مرتبط
لوگوها











كد لوگوي میهن ما

ابزارها و برنامه ها






Google

در وبلاگ میهن ما
در كل اينترنت

تماس با ما

آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 12434793
تعداد نوشته ها : 714
تعداد نظرات : 19

PageRank Checking Icon

آذربایجان شرقی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
آذربایجان غربی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اردبیل
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اصفهان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
ایلام
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
بوشهر
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
تهران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
چهارمحال و بختیاری
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان جنوبی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان رضوی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان شمالی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خوزستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
زنجان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سمنان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سیستان و بلوچستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
فارس
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قزوین
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قم
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کردستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمانشاه
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کهکیلویه و بویراحمد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گلستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گیلان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
لرستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مازندران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مرکزی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
هرمزگان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
همدان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
یزد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما

ابزار هدایت به بالای صفحه

اسلایدر


مترجم سایت


گيزلين پاچ
معادل فارسي اين كلمه "قايم موشك بازي" است و ترتيب بازي نيز تقريبا به همانگونه مي باشد . در اين بازي دسته اي از كودكان يك نفر را از بين خود وادار به بستن چشم يا روي كردن بديوار مي نمودند. آنگاه خود بي سر و صدا و به نحوي كه او در نيابد از كنار وي دور شده هر يك در جائي پنهان مي گشتند دقايق بعد آنكه چشمش بسته بود با صداي بلند داد مي زد "گيزلين پاچ و گلديم قاچ" و بلافاصله در پي جستجوي آنها به اينطرف و آنطرف مي رفت و در يك مدت متعارف اگر موفق يافته يكي از آنها را پيدا مي كرد برنده مي شد و الا بچه ها از مخفي گاه خود در آمده به محل اوليه باز مي گشتند .


گيرجنه بازي

گيرجنه به معني فرفره در زبان فارسي امروزي است و مراد از آن جسمي است كه بدور خود مي چرخد . اين كلمه در اردبيل و در معني خاص به تكه چوبي گفته مي شد كه خراطها آنرا به شكل استوانه و به قطر تقريبي سه تا چهار سانتي متر و ارتفاع هفت تا هشت سانتيمتر مي تراشيدند و يك قاعده آنرا بشكل مخروط در مي آوردند . وسيله بازي غير از گيرجنه "قمچي" بود و آن عبارت از تركه اي از چوب بود بطول تقريباً نيم متر كه بر يك سر آن نواري از پارچه و قماش يا نخ كنفي و غيره مي بستند و طول اين نوار به درازاي چوب قمچي انتخاب مي كردند . گيرجنه را بر روي نوك تيز آن با دست و در روي زمين صاف مي چرخانيدند و سپس برآن مي زدند و بدين طريق آنرا به چرخش وا مي داشتند و چه بسا كه ساعتها خود را با آن سر گرم مي ساختند .


چلينگ آغاج
نام فارسي آن "الك دولك" است ولي طرز بازي آن دو در اردبيل و تهران با هم فرق داشت . وسيله اين بازي دو تكه چوب دستي يكي بطول تقريبي 75 و ديگري 20 سانتيمتر بود كه اولي را "آغاج" بمعني چوب و دومي را "چلينگ" مي گفتند . اين بازي در اردبيل دو مرحله داشت "توخماغي" و "ياني" در قسمت اول بازي كه نوبت بازي با او بود آغاج را از يك سر در كف دست طوري مي گرفت كه دو سه سانتي متر آن در بالاي دست و بقيه در زير دست او رو به پائين قرار گيرد آنگاه چيلينگ را بر روي آن دست و پشت بر آمدگي چوب مي گذاشتند و سپس آنرا به هوا مي انداختند و با پائين چوب محكم مي زد .


تكسن جوت

با خوراكيهائي مثل نخود چي و كشمش صورت مي گرفت و يكي از بازيكن ها از آنها را در مشت بسته خود گرفته از ديگري مي پرسيد "تك سن جوت" يعني تعدادي كه در دست اوست طاق مي باشد يا جفت ؟ اگر جواب طرف با آنچه كه در مشت او بود مطابق در مي آمد برنده مي شد و آن مقدار نخود چي يا كشمش را كه در دست وي بود از او مي گرفت . اما اگر جواب او با آن مطابق در نمي آمد بازنده مي شد و به همان تعداد از آن خوردني به وي مي داد .
 

گلين و بيگچه
مهمترين بازي آنها عروسك بازي بود كه بنام "گلين" مي ناميدند . گلين در زبان تركي بنام "عروس" است و در عمل به مجسمه هاي بخصوصي گفته مي شد كه به شكل عروس مي ساختند . در قديم خود دخترها آنها را مي ساختند و گاهي هنر قابل تحسيني در اين باب از خويش نشان مي دادند و عروسكهاي مي دوختند كه در حد خود از بهترين آنهائي مي شدند كه انسان مي تواند با دست و با مواد اوليه بسازد . مواد لازم براي ساختن ساده ترين آنها سر شاخه هاي نازك چوب و يپبه و چيتهاي رنگارنگ بودند دو تكه چوب را بشكل صليب و به اندازه اي كه مي خواستند با نخ به هم مي بستند . آنگاه در قسمت بالاي آن با پنبه و گاهي با گذاشتن دگمه صورتي بشكل دايره ترتيب مي دادند و براي زيبائي روي آن پس از نقاشي پرده خارجي قلوه گوسفند را كه پرده شفاف و حاكي ماوراء بود و بنام "بوئرگ" خوانده مي شد مي كشيدند.

بش داش
نحوه بازي چنين بود كه يكي از آنها كه نوبت بازي با او بود پنج سنگ مزبور را در كف دست گذاشته همه را با هم رو به بالا در هوا مي انداخت و بلافاصله پشت همان دست گذاشته همه را با هم رو به بالا در هوا مي انداختند و بلافاصله پشت همان دست را براي گرفتن آنها در مسير سقوط آنها قرار مي داد . اگر سنگها ولو يكي از آنها در پشت دست قرار مي گرفت همانها را بهمان شكل باز در هوا مي انداخت و اين بار با كف دست آنها را مي گرفت در حركت سوم و چهارم و پنجم هم سنگها را در زمين مي ريختند و يكي از آنها را برداشته به هوا مي انداختند و تا گرفتن آن سنگهاي روي زمين را ابتدا دو تا دو تا بعد سه تا و يكي و بالاخره هر چهار تا را يكجا از زمين برداشته با همين دست كه سنگها در آن بود سنگي را كه از هوا پائين مي آمد مي گرفتند اگر موفق باين كارها نمي شدند خودشان مي مردند و بازي را تحويل طرف مي دادند . در مرحله ششم نوبت تعويض سنگها بود بدين معني كه سنگها را همچنان در زير زمين مي ريختند و يكي را برداشته به همان شكل به هوا مي انداختند و تا گرفتن آن يكي از سنگها را برمي داشتند . در نوبت دوم كه سنگها را به هوا مي انداختند آنرا كه از زمين برداشته بودند با يكي از سنگها كه در زمين بود عوض مي نمودند و بدين طريق پس از آنكه يك يك آنها را تعويض مي كرد مرحله هفتم بازي آغاز مي گرديد . در اين مرحله هم سنگها را به زمين ريخته يكي را برمي داشتند . آنگاه دو انگشت بزرگ و ابهام را بصورت دروازه اي در مقابل آنها مي گذاشتند و در فاصله ايكه سنگ برداشته شده را كه به هوا انداخته بودند ، بگيرند . سنگهاي روي زمين را يك يك با دست ديگر زده از آن دروازه مي گذرانيدند . در مرحله هشتم سنگها را در كف دست گذاشته يكي را به هوا انداختند و تا گرفتن آن سنگهاي ديگر را يكجا روي زمين مي گذاشتند و با ر ديگر آن سنگ را كه گرفته بودند به هوا انداخته تا پايين آمدن آن چهار سنگ ديگر را يكجا از زمين برداشته و سنگ به هوا انداخته شده را نيز مي گرفتند . اگر اين مراحل بپايان مي رسيد آن يكي برنده مي شد و هر گاه در وسط بازي با اصطلاح خودشان مي مرد بار ديگر كه نوبت به او مي رسيد از همانجا كه مانده بود بازي را تعقيب مي نمود .


Share
X