برای مشاهده مشخصات هر استان بر روی ناحیه مربوط به آن در نقشه کلیک کنید

معرفی وبلاگ
تـنـیـده یـاد تـو در تــار و پــودم مـیـهـن ای مـیـهــن/ بـود لـبـریـز از عـشـقـت وجـودم میهن ای میهن/... *ضمن تشکر از بازدید شما کاربر گرامی، امید است توانسته باشیم ذره ای از زیباییهای تمام نشدنی میهن عزیزمان ایران را در این وبلاگ نشان دهیم. راهنمایی های شما بزرگواران، چراغ هدایتگر ما خواهد بود.*
صفحه ها
دسته بندی موضوعی
آرشیو
لینک دوستان
سایت های منبع و مرتبط
لوگوها











كد لوگوي میهن ما

ابزارها و برنامه ها






Google

در وبلاگ میهن ما
در كل اينترنت

تماس با ما

آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 12377019
تعداد نوشته ها : 714
تعداد نظرات : 19

PageRank Checking Icon

آذربایجان شرقی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
آذربایجان غربی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اردبیل
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اصفهان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
ایلام
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
بوشهر
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
تهران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
چهارمحال و بختیاری
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان جنوبی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان رضوی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان شمالی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خوزستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
زنجان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سمنان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سیستان و بلوچستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
فارس
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قزوین
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قم
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کردستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمانشاه
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کهکیلویه و بویراحمد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گلستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گیلان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
لرستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مازندران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مرکزی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
هرمزگان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
همدان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
یزد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما

ابزار هدایت به بالای صفحه

اسلایدر


مترجم سایت


پوشاك مردان
استفاده از كلاه در گذشته بين مردان بسيار متداول بود و هر شخص به فراخور شغل و نيز وضعيت اقتصادي از نوعي كلاه استفاده مي كرد.
پيراهن ها معمولاً به رنگ سفيد و ساده تهيه مي گرديد و تكمه يقه آن بر شانه چپ بسته مي شد. در ميان سينه چپ از شانه تا زير سينه چاكي داشت. پس از آن پيراهن هايي با يقه هاي بلند به نام يقه قزاقي متداول شد و سپس يقه ملايي جاي آن را گرفت. تن پوش ديگري كه مردان قزويني استفاده مي كردند، ار خالق بسيار بلندي بود كه تا انتهاي پا مي رسيد. يقه آن ايستاده و جلو باز بود. در ناحيه كمر تنگ، و دامن آن بسيار گشاد بود و در دو پهلو داراي چاك كه تا كمر مي رسيد. شلوار افراد كم در آمد از كرباس به رنگ آبي يا مشكي بود. بلند و گشاد و در ليفه آن از بند استفاده مي كردند. بند تنبان از نخ پنبه بافته مي شد. اشخاص اعيان از شلوارهاي دكمه اي استفاده مي كردند.
اغلب مردان در گذشته گيوه به پا داشتند به نامهاي جوراب و آجيده كه در فصل تابستان مورد استفاده قرار مي گرفت. اشخاص اعيان گيوه هاي بسيار ظريف و مرغوب تري مي پوشيدند كه به گيوه ملكي معروف بود.
پوشاك زنان
در گذشته زنان قزويني زير پيراهن خود شليته به پا مي كردند، به طوري كه يك وجب و يا حتي كمتر از دامن بيرون مي آمد. جنس پارچه آن اغلب ململ، چيت كرباس و در انواع ساده و متنوع گلدار و يا مشكي انتخاب مي شد. جوانان اغلب روي شليته با نخهاي رنگي گلدوزي مي كردند. شليته گلدار جوانان داراي سجاف پهن بوده است و انواع ديگر به جاي سجاف ليفه دار بوده و براي شليته ليفه دار از پارچه اي ضخيم و سنگين مانند مخمل ترمه و تافته ابريشمي و … استفاده مي كردند.
قسمت پايين شليته را با دست دوخته و به حالت تزيين بوده كه به آن دالبر و  دندان موشي گفته مي شد.
يل يا نيم تنه قزويني كه حدوداً صد سال پيش در بين اعيان متداول بوده با استفاده از پارچه ترمه با آستري از پارچه تافته به رنگ كرم تهيه مي شده كه در قسمت جلو هيجده دكمه فلزي پي در پي روي آن دوخته مي شد. زنان در زير شليته خود شلوارهايي به رنگ مشكي مي پوشيدند كه دمپاي آن تنگ بود و بالاي آن فراخ. اين شلوار داري يقه بود و آن را با بند تنبان مي بستند. پاپوش زنان نيز به فراخور وضع مالي خانواده داراي انواع مختلف بوده كه در تابستان گيوه هاي ظريف مي پوشيدند. زنان اعيان از كفشهاي چرمي با مدلهاي متداول در زمان خويش استفاده مي كردند.
به جز انواع پوششي كه ذكر آنها رفت، انواع ديگر نيز در منطقه استفاده مي شده است. از جمله: كوئينگ، جومه، كراس، شگ، كول چوغا، قرقره تمبون، اوزون تنبون و….
خوراك
قيمه نثار، دم كباب، قيمه آب دار، ديماج، رشته پلو با ماهي، آش شله قلمكار،  آش آلو، آش دوغ، آش شيرين، آش دندان كشه، ماش پياز
Share

منبت كاري
اين صنعت در غالب شهر هاي ايران معمول بوده در قزوين نيز به حد كمال وجود داشته و بهترين نمونه آن در حرم شاهزاده حسين است و نمونه ديگر آن ارسي هاي برخي منازل خصوصي به ويژه ارسي هاي ((حسينيه اميني)) ها است كه در سراسر ايران بي نظير است.

Share

نقاشي پشت شيشه
 نقاشي پشت شيشه ي قزوين در دوران قاجاريـه با مـايه گرفتن از هنر روزگارصفويـه درخشيده است تاجائيكه اين شهر يكي از مراكز توليدآن گشته و صدها اثر در اين سبك آفريده شده، ولي متاسفانه قسمت اعظم آنهادرگنجينه ها ي خصوصي و موزه هاي بزرگ پراكنده گشته واز آنجاكه تقريبا تمامي آنهافاقد امضاء است از اينـرو  نقاشـان بزرگ اين شهر بر خــلاف خوشنويسان آن، گمنام مانده اند و شناسائي آنها پس از گذشت ساليان دراز كاملا دشوار مي نمايد.

Share

نقاشي و تذهيب
درقزوين نقاشي معمول بوده است. روي درها،ارسي ها،ديوار و سقف اطاقها رانقاشي كرده، روي آن را رنگ جلا از روغن كمان مي زدند و  اين روغن را با دستور خاصي تهيه مي كردند. رنگهايي كه بكار مي رفته تماما رنگهاي طبيعي (معدني و گياهي) و داراي ثبات و جلاي ويژه اي بوده است.

Share

خوشنويسي و خطاطي
شهر قزوين دراين قسمت شايد به بسياري ازشهرهاي بزرگ مزيت وبرتري داشته باشد، زيرا بزرگترين استاد خط نستعليق (ميرعماد حسني قزويني) از قزوين برخواسته و وي كسي است كه هنوز هم طغراي شهرياري، اقليم خط و خوشنويسي بنام نامي وي مزين و موشح است و در اين فن استادي مسلم و بي رقيب مي باشدوآخرين هنرمند نامي اين هنر ازمردم قزوين، شادروان ميرمحمدحسين عمادالكتاب سيفي حسني قزويني است، كه در عصر خود در سراسر كشور بي رقيب بود و در تهران مي زيست و شاهنامه معروف به چاپ امير بهادر به خط آن مرحوم است ورسم المشقهايي براي نوباوگان ترتيب داده وچاپ كرده است كه براي مبتديان و نوآموزان بهترين وسيله تمرين مي باشد.

Share

بخش شيريني : باقلوا

بخش كشاورزي : انگور، انار سنگان، بادام، زردآلو، ذغال اخته، پسته، سيب، فندق، كشمش

صنايع دستي : انواع جعبه هاي آينه دار، پارچه هاي گلابتون دوزي و سوزن دوزي شده، فرش، ظروف سفالي

Share
  نوروز   

 

تدارك رسيدن نوروز از اوايل اسفند ماه با خانه تكاني آغاز مي شود. تميز كردن خانه و شستن تمام وسايل از اعتقادات مردم اين سرزمين و نشان از تغييري اساسي در زندگي است. چيدن سفره هفت سين يكي ديگر از اركان اصلي اين جشن است. در اين سفره، نمادهاي سبزي، آب و همچنين نمادهاي مذهبي ديده مي شود. هنگام تحويل سال، افراد خانواده دور سفره هفت سين مي‌نشينند و بزرگ خانواده دعاي تحويل سال را مي‌خواند. غذاي سنتي اين روز، سبزي پلو با گوشت است. بعد از تحويل سال، كوچك‌ترها به ديدن بزرگ‌ترها مي روند و با تبريك سال نو، از آن‌ها عيدي مي‌گيرند. در اين ديد و بازديدها، با شيريني و شكلات از ميهمانان پذيرايي مي‌كنند. ديد و بازديدهاي عيد تا روز سيزدهم فروردين به طول مي‌انجامد.

  سيزده به در  

 

مردم استان يزد در روز سيزدهم فروردين به سوي باغ ها، مراتع و سبزه زارها مي روند و به پخت و پز غذا و شادي و تفريح مي پردازند. دخترها در اين روز سبزه گره مي زنند و در دل آرزوي ازدواج مي كنند. روز سيزده بدر براي عروس ها و دختران طلبيده (شيريني خورده) نيز روز بسيار خوشي است؛ زيرا، در اين روز مادرشوهر، خواهران شوهر و ساير اقوام داماد با عربونه و دايره زنگي به خانة عروس رفته و او را براي گردش و در كردن نحسي روز سيزده، به باغ و سبزه زار مي برند.

  مراسم عروسي  

مراسم ازدواج و جشن عروسي در شهرها و روستاهاي مختلف استان يزد با اندكي تفاوت به يكديگر شبيه‌اند. نخست خواهر و مادر پسر براي ديدن دختر به خانه آن‌ها مي روند؛ اگر دختر را پسنديدند، هفته بعد با يك حلقه انگشتر، يك جفت كفش و يك جعبه شيريني دوباره به خانه آن‌ها رفته و دختر را خواستگاري مي‌كنند. چند روز پس از خواستگاري، اقوام داماد همراه با روحاني (عاقد) به خانة عروس رفته و عروس را بر سر سفره مي‌نشانند. در سفرة عقد، بادام، گردو، فندق، فلفل سياه، زنجبيل، دارچين، نقل، نبات، عسل، روغن، نان، پنير و سبزي خوردن، ماست و ميوه مي‌گذارند.

Share
  مرگ و عزا

 

پس از به خاك سپردن متوفي و خواندن نماز، به خانة صاحب عزا مي‌روند و آش يا شله مي‌خورند. اين آش كه زردرنگ است و از ماش، برنج و روغن تهيه مي‌شود، آش «پشت تابوت» نام دارد.
روز سوم در مسجد پرسه مي‌گذارند و براي شادي روح متوفي قرآن مي‌خوانند و از ميهمانان با قهوه پذيرايي مي‌كنند. بعد از ظهر به مزار رفته و فاتحه مي‌خوانند.
روز هفتم به گورستان رفته و سر خاك كندر و نبات دود كرده و روضه مي‌خوانند. سپس به خانه صاحب عزا برگشته و در اتاق متوفي، شمع روشن كرده، پارچة سياهي پهن و روضه‌خواني مي‌كنند.
روز چهلم نيز از صبح زود شروع به پختن «سوروك» ـ كه نوعي نان روغني زردرنگ است و از آرد و روغن ارده تهيه مي‌شود ـ مي‌كنند. اين نان را بر سر مزار مي‌برند، با نقل و شيريني به مردم مي‌دهند و روضه‌خواني مي‌كنند. هر شب جمعه نيز سر خاك رفته و به روضه‌خواني و خيرات مي‌پردازند.

  نخل و نخل گرداني

 

يكي از آيين ها و مراسم ويژة ماه محرم كه در تمام نقاط يزد برگزار مي‌شود، آيين نخل بندي و نخل گرداني است. نخل از جنس چوب است و آن را به شكل  برگ درخت و يا  سرو مي‌سازند. معمولا وزن نخل زياد است و جا به جا كردن آن نياز به كمك ده ها نفر دارد. نخل را به عنوان تابوت «سيدالشهداء» يا نمادي از تابوت شهداي كربلا مي‌شناسند و ريشه سنتي كهن دارد. مردم يزد در گويش محاوره‌اي به آن «نقل» مي‌گويند و معتقدند كه «نخل» يا «نقل» نشاني از قامت برافراشته شهدا است.

مراسم نخل‌بندي و نخل‌گرداني در يزد بدين صورت است كه چند روز پيش از شروع ماه محرم، «باباهاي» (خادمان) ميدان شروع به تزيين و آذين بستن نخل مي‌كنند. آذين‌بندي نخل حداقل يك هفته طول مي‌كشد. در طول اين مدت، باباهاي ميدان، زيورآلات و وسايل مربوط به تزيين نخل را ـ كه قدمت آن‌ها به دورة صفويه مي‌رسد ـ از انبار بيرون آورده و تمام روز را با پاهاي برهنه به اين امر مي‌پردازند. بستن نخل نياز به مهارت و سليقه خاص دارد و خادمان ميدان، شيوه‌هاي آن را از پدر و اجداد خود آموخته‌اند. آن‌ها ابتدا بدنة نخل را با پارچة سياه مي‌پوشانند، آنگاه روي پارچه سياه را شمشيربندان مي‌كنند. براي اين كار، صدها شمشير، قمه و خنجر برهنه ـ بعضي از آن‌ها جنس بسيار عالي دارد و نام سازندة آن‌ها بر روي آن‌ها نقر شده ـ را در دو رديف بر دو بدنة نخل مي‌بندند. به طوري كه هر دو طرف نخل، شمشيربندان مي‌شود و هيچ جاي خالي در آن باقي نمي‌ماند.
سپس تزيينات ديگري از قبيل آيينه‌هاي بزرگ قاب‌دار، منگله‌ها و دستمال‌هاي ابريشمي رنگي و زري را در دو سوي نخل مي‌بندند و بر تارك آن جقه‌هاي فلزي از جنس فولاد و برنج و هم رنگ آن‌ها پرهاي طاووس يا ميوة انار مي‌گذارند و نخل را مانند يك حجله، زيبا و خوش بو مي‌كنند. در داخل آن نيز زنگ‌هاي بزرگي را با طناب مي‌آويزند و بچه ها هنگام حركت، آن‌ها را به صدا در مي‌آورند.
در روز بلند كردن نخل، ده ها تن از مردان محله، زير پايه‌هاي نخل رفته و آن را با عظمت تمام به حركت در مي‌آورند و چون جنازه‌اي با شكوه آن را از ميان موج جمعيت عبور مي‌دهند. نخل‌گردانان نخل را تا مسيري مي‌برند و يا آن را چند بار دور حسينيه محل مي‌چرخانند.
در اطراف يزد رسم بر اين است كه درختان را وقف مي‌كنند تا پس از كهنسال شدن، ساقه‌هاي آن‌ها را ببرند و نخل را با آن مرمت كنند . نخل‌سازي صنعت ظريفي است كه همگان از عهدة آن بر نمي‌آيند. استادان اين رشته، شيوه‌هاي ساخت آن را به ديگران مي‌آموزند. به دليل اهميت نخل و نخل‌گرداني در يزد، هم اكنون خانواده‌هايي در اين شهر وجود دارند كه شهرت آن‌ها «نخل بند» و «نخل ساز» است.

  دسته سقا

 

در مراسم عزاداري امام حسين (ع)، گروهي از نوجوانان لباس سياه مي‌پوشند و لنگ قرمزي دور كمر خود مي‌بندند. آن‌ها مشك روي دوش گذاشته و بازوبندي از قرآن مجيد را كه با پولك‌هاي رنگارنگ و برگ‌هاي فلزي نقره‌اي رنگ تزيين شده، بر كتف خود مي‌بندند و در صفي منظم با ذاكر و سردسته خود همخواني مي‌كنند. اگر فصل گرما باشد، يكي دو نفر هم در پشت صف با مشك پر از آب و يا شربت گلاب، به اهل مجلس و عزاداران آب مي‌دهند. آن‌ها آب را در جام ابوالفضل (ع) ريخته و به مردم تعارف مي‌كنند. دسته سقا يك علم چهار گوش دو پايه و يا يك علم سه گوش با تمثال حضرت ابوالفضل(ع) را با خود حمل مي‌كنند.

  كتل بستن

 

در يزد به اسب زين كرده‌اي كه به طرز خاص آراسته شده و پيشاپيش دسته عزاداري حركت مي‌كند،«كتل» مي‌گويند. گاهي به گردن اين اسب چند شال ترمه يا ابريشمي به رنگ‌هاي سبز و سرخ آويزان كرده و سر و صورت حيوان را با چند قطعه آيينه كوچك، نگين، قرآن و ... آذين مي‌نمايند و گاه بنا بر سليقه شخصي و به تعبيري ديگر، پارچة سفيد خون‌آلودي را بر پشت حيوان مي‌كشند و چند قطعه چوب رنگ شده قرمز به نشانة تير و پيكان در پارچه فرو مي‌كنند. همچنين كبوتر خوني زنده‌اي را نيز بر پشت اسب مي‌گذارند.
افسار اين اسب يا كتل همواره در دست محافظ آن است و جلو دستة سينه زني حركت مي‌كند و محافظ آن مرتب سر و صورت حيوان را نوازش مي‌كند. اين حركت نمادين را «اسب و كتل» مي‌نامند.

 

Share
  جشن نوروز

 

زرتشتيان در شب قبل از نوروز، زماني كه تاريكي آخرين شب سال رنگ مي‌بازد، بر بام خانه‌هاي خود آتش مي‌افروزند و فرداي آن روز با گستردن سفره هفت سين و چيدن خوراكي‌هايي كه از قبل آماده كرده‌اند، جشن نوروز را آغاز مي‌كنند. يكي از اين خوردني‌ها، پالوده مرواريد است كه از اوايل زمستان براي تهيه گندم و نشاستة آن دست به كار مي‌شوند. ششه (sese ) يا سبزه از ضروري‌ترين لوزام سفره هفت‌سين است. از پنجة كوچك (20 تا 24 اسفند) زنان با همكاري هم، به تهيه خوراكي‌هاي سنتي مانند نان شير، كماج شيرين، نان پيه پياز، حلواي سن، حلواي شكر مي‌پردازند. همچنين آش هفت دونار يا ججه(gega)  را از هفت نوع غلات و حبوبات تهيه مي‌كنند  و در مراسم مذهبي خاصي مصرف مي‌كنند.

  جشن مهرگان

 

مي گويند جشن مهرگان به مناسبت پيروزي ايرانيان بر «ضحاك» ستمگر به رهبري«كاوه آهنگر» بر پا شد. ايرانيان به شكرانه اين پيروزي كه در روز «مهر» (دهم)  از ماه مهر روي داد، جشني بزرگ بر پا كردند. اين جشن شش روز به طول مي‌انجامد. در برخي از روستاها جشن مهرگان  با ساز و شادماني نيز همراه است و در روز پنجم جشن، گروهي از جوانان در محل آدريان يا سرچشمه قنات جمع شده و به شادماني مي‌پردازند.

  جشن سده

 

جشن سده همان جشن پيدايش آتش است كه از عهد باستان تاكنون رواج داشته است. چون اين جشن را در صدمين روز زمستان برگزار مي‌كنند، آن را جشن « سده» مي‌نامند. ايرانيان باستان، سال را به دو فصل تابستان بزرگِ هفت ماهه و زمستان بزرگِ پنج ماهه تقسيم مي‌كردند. چون از روز اول آبان كه زمستان بزرگ آغاز مي‌شود تا دهم بهمن كه روز برگزاري اين جشن است صد روز مي‌گذرد، اين جشن را سده ناميده‌اند.

 

  جشن گاهان بار

 

در آيين زرتشت اعتقاد بر اين است كه «اهورامزدا» جهان مادي را در شش مرتبه آفريد و آن را «شش گاهان بار» مي‌گويند و با زمزمه سرودي آن را جشن مي‌گيرند و خدا را ستايش مي‌كنند. مراسم هر«گاهان بار» به مدت پنج روز ادامه مي‌يابد. گاهان بارها را جشن‌هاي فصلي نيز مي‌نامند، زيرا به طبيعت و كشاورزي مربوط است و نشان‌دهنده شش مرحله آفرينش آسمان، آب، زمين، گياهان، جانوران و انسان است. جشن‌هاي گاهان بار جزء جشن‌هاي مذهبي زرتشتيان محسوب مي‌شود. در بامداد روز اول هر گاهان بار، در آدريان يا آتش ورهرام هر شهر، موبدان و مردم گرد هم مي‌آيند و سرودهاي اوستا را مي‌خوانند. پس از آن، « لرك» ـ مخلوطي از هفت ميوه خشك ـ پخش مي‌كنند. «لرك» را روي چادري پهن و آن را با دانة انار و چند شاخه درخت مورد تزيين مي‌كنند.
گاهان‌بارها عبارتند از:  

  • گاهان‌بار يو زرم:  از دهم تا چهاردهم ارديبهشت ماه، آفرينش آسمان
  • گاهان‌بار ميديو شهم گاه (Maedio Shahem):  از هشتم تا دوازدهم تيرماه، آفرينش آب
  • گاها ن بار پيته شهم گاه (Paete Shahem): از بيست و يكم تا بيست و پنجم شهريورماه، آفرينش زمين
  • گاهان‌بار اياثرم گاه  (Yathrwm):  از بيستم تا بيست و پنجم مهرماه، آفرينش گياهان
  • گاهان‌بار ميدياريم گاه (Maeiarem): از دهم تا چهاردهم دي ماه، آفرينش جانوران
  • گاهان‌بار همس پت ميديم گاه (Hamas Path Maedem): از بيستم تا بيست و چهارم اسفندماه، آفرينش انسان
   جشن هيرومبا

 

هيرومبا جشني است شبيه آتش افروزي جشن سده كه هر سال در روستاي «شريف‌آباد» اردكان برگزار مي‌شود. تاريخ برگزاري اين جشن با گاه‌شماري بدون كبيسه، هفته آخر ماه فروردين است.
زرتشتيان شريف‌آباد براي تهيه هيزم آتش هيرومبا به نيايشگاه «پيرهريشت» مي‌روند. آن‌ها زماني حركت مي‌كنند كه پيش از غروب آفتاب به پيرهريشت برسند. آن‌ها اسباب و اثاثيه خود را با وانت يا الاغ مي‌برند و شب در همان جا اقامت مي‌كنند. سپيده دم روز بعد، مردان و جوانان پس از نيايش به صحرا مي‌روند و بوته هاي خار را براي آتش هيرومبا جمع‌آوري مي‌كنند. بانواني كه در پيرهريشت مانده‌اند، ناشتايي تهيه كرده و آن را به صحرا مي‌فرستند. پس از آنكه هيزم آماده شد، مردان به پيرهريشت برمي‌گردند و مراسم چوب زني انجام مي‌شود. مراسم چوب زني اين گونه برگزار مي‌شود: كساني را كه براي اولين بار در مراسم جمع‌آوري هيزم شركت كرده‌اند يا در آن سال صاحب فرزند شده‌اند، بر سر دست بلند مي‌كنند و با شادي و سرور به او چوب مي‌زنند. بستگان اين شخص بايد كله قندي تقديم كنند تا او رها شود. با اين كله قند شربت درست مي‌كنند و آن را مي‌نوشند. به هنگام عصر، هيزم ها را با وانت يا الاغ به شريف‌آباد مي‌برند و در ميدان كنار آدريان انباشته مي‌سازند. سپس آتش مي‌افروزند و مراسم مذهبي را گرداگرد آتش برگزار مي‌كنند.
بامداد روز بعد، زنان شريف‌آبادي به محل آتش هيرومبا مي‌آيند. خاكسترها را كنار مي‌زنند. گلوله هاي سرخ آتش را در آتشدان گذاشته، به خانه خود مي‌برند. در خانه با چوب سندل، كندر دود كرده و آن را دور خانه مي‌چرخانند، آنگاه خارج مي‌شوند و به سوي آدريان شريف‌آباد باز مي‌گردند و آتش را به آتش‌بند (مسئول نگهباني از آتش) مي‌سپارند. جشن هيرومبا در گذشته در روستاي «مزرعه كلانتر» نيز برگزار مي‌شد.

 

  مراسم سدره پوشي هنگامي كه دختر يا پسر به سن سدره‌پوشي مي‌رسد (سن تكليف، هفت تا ده سالگي ) مراسم جشني از طرف والدين او بر پا مي‌شود. در اين مراسم كه اكثر افراد فاميل در آن حضور دارند، سفره رنگيني پهن مي‌كنند و آن را با انواع نقل و شيريني، خشكبار و يك مجمر آتش مي‌آرايند. سپس دختر يا پسر كه قبلاً حمام كرده، سدره مي‌پوشد و بر سر سفره حاضر مي‌شود. در اين موقع، موبد در حين خواندن دعاي «اورمزد» بند بلند و باريكي را كه به «گشتي» معروف است، به پشت كمر سدره پوش مي‌بندد و در پايان مراسم نقل و شيريني تعارف مي‌كنند.
Share

مردم شهر يزد به دليل موقعيت اين شهر و اطلاق نام “دارالعباده” به آن، كمتر به موسيقي توجه نشان داده‌اند. بيشتر كساني كه صداي خوب و خوش دارند، هنر خود را از طريق مجالس عمومي روضه‌خواني و مداحي عرضه مي‌كنند. از طرفي، چون فضاي جغرافيايي اين شهر در مقايسه با موقعيت‌هاي جغرافيايي همجوار، از طراوت و نشاط چنداني برخوردار نبوده، مردم آن كار و تلاش را بر تفريحات ديگر ترجيح داده‌اند. تنها سازي كه در يزد به عنوان ساز بومي و محلي نواخته مي‌شود «عربانه» است. عربانه همان دايره است كه يزدي ها در مجالس شادماني و عروسي مي‌نوازند و سايرين با كف زدن و گاهاً با خواندن ترانه‌هاي محلي و رقص اين ساز را همراهي مي‌كنند.

Share

پوشاكي كه زنان زرتشتي از آن استفاده مي‌كنند عبارتند از: 

 

كلاهك:

كلاهك زنان زرتشتي از پارچه‌هاي الوان و زري تهيه مي‌شود و از لحاظ تركيب و تزيينات شبيه كلاه‌هاي زنان  بندري است.

سدره:

پيراهني است گشاد با آستين كوتاه و بدون يقه كه از پارچه سفيد دوخته شده و زرتشتيان آن را زير لباس‌هاي ديگر مي‌پوشند. جلو سدره از گريبان تا سينه چاك دارد و در زير چاك كيسه كوچكي به نام «كيسه كرفه» ـ به معني ثواب و كار نيك ـ قرار دارد. واژه‌هايي كه در اوستا براي سدره آمده، «هومنو» و «ستره» است ـ به معني لباس نيك‌انديشي. سدره جامه ستايش و بندگي اهورامزدا و به منزله زره و جوشني است كه پوشنده را از شر تمايلات نفساني و صفات نادرست حفظ مي‌كند.

پيراهن مولي:

پيراهني يقه گرد با آستين‌هاي راسته و سر آستين حاشيه‌دار است كه معمولاً در پشت و جلو چاكي كوتاه دارد. دامن اين پيراهن فراخ است و معمولاً پايين و دور تا دور آن را حاشيه مي‌دهند. اين پيراهن از زير سينه تا پايين با تكه‌هاي مختلف تركيب مي‌شود.

روسري:

پارچه‌اي رنگين با نقش و نگار و به طول سه متر و نيم و عرض يك متر است. آن را روي كلاهك مي‌گذارند و براي ثابت ماندن بر سر، روي آن را با دستمال كلاغي مي‌بندند.

شلوار:

پاچه‌هاي شلوار را از تكه‌هاي باريك پارچه‌هاي الوان و نقش و نگاردار مي‌دوزند و بدين ترتيب جلوه خاصي به شلوار مي‌دهند. دمپاي شلوار را نيز به وسيله بند به دور ساق و مچ پا جمع مي‌كنند و كمر آن ليفي است.

 

 

پوشاك مردان

جليقه : نيم تنه اي از كرباس و در اين اواخر از پارچه هاي «شعربافي» بود كه گاه از آن به عنوان تك پوش استفاده مي شود .

تنبون : تنبون كه جنس پارچه آن از كرباس و به رنگ سرمه اي و يا سياه بود و به عنوان شلوار مورد استفاده قرار مي گيرد در اين اواخر از پارچه هايي به نام «جيم» و مخلوطي دوخته مي شود .

آرخُلُق : شبيه جليقه است با اين تفاوت كه سراسر آن لايي پنبه دارد و لباسي گرم محسوب مي شود .

قبا : پوششي بلند و گاه تا پشت پا است كه از كرباس يا پارچه هايي به نام «مخلوطي» مي دوزند و روي «پرن» و «جليقه» يا جريقه مي پوشند .

شال : پارچه اي به طول نزديك به دو متر و عرض حدود 25 سانيتمتر ، ازجنس كرباس و به رنگ آبي يا سياه بود . امروزه جنس آن از پارچه تترون است .

نمد : بالاپوشي از پشم خالص است كه نمدمالان مي مالند و بيشتر پوشاك زمستاني چوپانان محسوب مي گردد .

چوقه : شبيه نمد بي آستين و از پشم گوسفند بافته مي شود و مانند يك كت بلند بر روي لباس مي پوشند .

آبدست : پالتويي از پارچه فاستوني يا ماهوت است كه روي لباس مي پوشند و به آن پالتو نيز مي گويند و همانند چوقه، لباس زمستاني محسوب مي گردد .

كلاه : يا عرقچين كه نوع نخي آن زنان خانه دار مي چيدند و كلاه « رسوني » نام داشت . 

 

 پاپوش ها

ساغري : نوعي كفش چرمي نوك تيز ويژه زنان است .

گالش : كفش راحتي از جنس لاستيك كه در سالهاي اخير معمول شد .

گيوه : تا چند دهه قبل رايج ترين پاپوش مردم اعم از زن و مردم ، گيوه و يا در اصطلاح محلي « كُوش » بود .
پاپوشي سبك و راحت كه براي زنان از رويه اي ظريف تر ساخته مي شود . گيوه مردانه را معمولاً كمر مي كردند ، يعني دور تا دور آن را نواري از چرم گاو يا شتر مي دوختند كه در صحرا و بيابان خار به پايشان نرود ولي امروزه همه از كفش هاي معمولي استفاده مي كنند .

پاپيچ : يا به اصطلاح « پاتئه » نواري پارچه اي به طول يك تا دو متر كه براي حفاظت از سرما و نيش مار و ساير گزندگان به ساق پا مي پيچند و پاپوش مردانه محسوب مي شود .

Share
X