برای مشاهده مشخصات هر استان بر روی ناحیه مربوط به آن در نقشه کلیک کنید

معرفی وبلاگ
تـنـیـده یـاد تـو در تــار و پــودم مـیـهـن ای مـیـهــن/ بـود لـبـریـز از عـشـقـت وجـودم میهن ای میهن/... *ضمن تشکر از بازدید شما کاربر گرامی، امید است توانسته باشیم ذره ای از زیباییهای تمام نشدنی میهن عزیزمان ایران را در این وبلاگ نشان دهیم. راهنمایی های شما بزرگواران، چراغ هدایتگر ما خواهد بود.*
صفحه ها
دسته بندی موضوعی
آرشیو
لینک دوستان
سایت های منبع و مرتبط
لوگوها











كد لوگوي میهن ما

ابزارها و برنامه ها






Google

در وبلاگ میهن ما
در كل اينترنت

تماس با ما

آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 12434922
تعداد نوشته ها : 714
تعداد نظرات : 19

PageRank Checking Icon

آذربایجان شرقی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
آذربایجان غربی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اردبیل
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
اصفهان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
ایلام
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
بوشهر
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
تهران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
چهارمحال و بختیاری
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان جنوبی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان رضوی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خراسان شمالی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
خوزستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
زنجان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سمنان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
سیستان و بلوچستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
فارس
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قزوین
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
قم
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کردستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کرمانشاه
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
کهکیلویه و بویراحمد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گلستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
گیلان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
لرستان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مازندران
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
مرکزی
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
هرمزگان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
همدان
پخش زنده از وبلاگ میهن ما
یزد
پخش زنده از وبلاگ میهن ما

ابزار هدایت به بالای صفحه

اسلایدر


مترجم سایت


پنجم دي/ سپندارمذ روز جشني همراه با بازار عمومي در سُـغد باستان.

يكم، هشتم، پانزدهم و بيست و سوم دي چهار جشن منسوب به «دي/ دادار» (خداوند/ هرمزد). كوشيار گيلاني در «زيج جامع» اين روزها را «دي جشن» مي‌نامد.


چهاردهم دي/ گوش روز جشن «سير سور»، جشن گياه‌خواري و به ويژه خوردن سير. و نيز روز غلبه ديوان و كشته‌ شدن جمشيد‌شاه در روايت‌هاي ايراني. (در شـاهنامه فـردوسـي نيز پـديده گوشتخواري پس از جمشيد رواج مي‌يابد.)

پانزدهم دي/ دي به مهر روز جشني همراه با ساخت تنديس‌‌ها و پيكرتراشي‌هايي به شكل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخي متون از اين روز بنام «بتيكان» ياد شده است كه به احتمال شكل تغير يافته «ديبگان» است....

 

شانزدهم دي/ مهر روز هنگام جشن «درامزينان» يا «كاكتل/ كاكثل» در متون ايراني. جشني بسيار كهن و اسطوره‌اي و ناشناخته كه نام‌هاي گوناگون آن ارتباط آن با «درفش كاويان» و «گاو كتل/ گاو درفش» را نشان مي‌دهد. در اين روايت‌ها «فريدون» نيز جايگاه شاخصي دارد و مي‌دانيم كه در باورهاي كهن، پيوندهاي بسياري ميان فريدون و گاو وجود دارد (مانند پرورش فريدون توسط «گاو پُـرمايه/ بَـر مايه» و گرزه «گاو سر» فريدون). گونه‌هاي مختلف نام‌هاي اين روز و اين مراسم، همانند بسياري از ديگر نام‌هاي كهن، نشانه ديرينگي اين آيين و فراموش شدن شكل اصلي نام آنست. اين روز احتمالاً در پيوند با ديده شدن صورت فلكي «گاو/ ثور» نيز بوده است.

بيست‌و‌سوم يا بيست‌وچهارم دي/ دي به دين روز يا دين روز برابر با سيزدهم ژانويه و جشن تيرگان ارمنيان ايران. بهـمن ماه

دوم بهمن/ بهمن روز جشن «بهمنگان»، جشني در ستايش و گراميداشت «بهمن» (در اوستايي «وُهومَـنَه»، در پهلوي «وَهْـمَـن») به معناي «انديشه نيك» و بعدها يكي از اَمْشاسْپَندان. در اين روز آشي به نام «آش بهمنگان» يا «آش دانگو» به صورت گروهي پخته مي‌شده است كه نام «دانگو/ دانگي» برگرفته از همين سنت اشتراكي آن است.

پنجم بهمن/ سپندارمذ روز پنج روز پيش از جشن سده و جشني به نام «نوسره».

دهم بهمن/ آبان روز شامگاه اين روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سده‌سوزي» در چهلمين روزِ پس از «يلدا» (زايش خورشيد). متون كهن جشن سده را در آبان‌روز از بهمن‌ماه و در «چلّه» زمستان دانسته‌اند كه برابر با دهم بهمن‌ماه مي‌شود. جشن سده در نواحي گوناگون با نام‌هاي مختلفي شناخته مي‌شود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالي اراك «جشن چوپانان»، در خمين «كُـردِه»، در دليجان «هَله‌هَله» و در بدخشان تاجيكستان به نام «خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگي زرتشتيان نيز كوشش مي‌كنند تا اين جشن را برگزار كنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهايي ديگر، چهار روز پيش و پس از سده را «چاروچار» و سردترين شب‌ها مي‌دانند كه سده در ميانه آن جاي گرفته است. همچنين هنگام جشن و نمايش «كوسه‌ناقالدي» كه دو نفر در كوچه‌ها به نوازندگي و سرودخواني مي‌پردازند. يكي از اين دو نفر نقش «كوسه» و ديگري نقش «تَـكِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده مي‌گيرد. «كوسه» با پوشيدن جامه‌هاي خنده‌آور، دست و صورت خود را سياه كرده و «تكه» پوست بزي با دو شاخ بر سر كشيده و دست و صورت خود را سپيد مي‌كند. گاه پسر نوجواني نيز در نقش زنِ كوسه به نمايش مي‌پردازد. اين مراسم در گيلان نيز با نام «آينه تكم» برگزار مي‌شود. اين نمايش شباهت فراواني با «كوسه‌سواري» (← يكم اسفند) و نيز «حاجي‌فيروز» نوروزي دارد و بي‌ترديد با آيين‌هاي «باران‌خواهي» در پيوند است. پيوند دادن جشن سده به هوشنگ‌شاه، اشتباهي متداول و ناشي از دخل‌و‌تصرف در شاهنامه فردوسي بوده است. مهمترين دليل پيدايش اين جشن، انجام آيين‌هايي نمادين براي كاستن از شدت سرما و نيز چهلمين زادروز خورشيد است.

پانزدهم بهمن/ دي به مهر روز جشن ميانه زمستان و گاهنباري فراموش شده كه دليل فراموشي آن دانسته نيست. با اين وجود برخي ديگر از جشن‌هاي ميانه زمستان، بازمانده‌اي از اين گاهنبار هستند. همچنين آغاز سال نو در تقويم‌هاي شمال‌‌غربي هندوكش در افغانستان امروزي؛ آغاز سال نو در تقويم‌هاي محلي لرستان، بختياري و كردستان (بنام «وهار كردي»). همچنين هنگام جشن مهرگان («مير ما/ مهرماه»)در تقويم طبري؛ و نيز همين ايام، زمان برگزاري جشن «پير شاليار/ پير شهريار» در «اورامانات» كردستان.

بيست و دوم بهمن/ باد روز جشني بنام «بادروزي» يا «كژين» در گراميداشت «بـاد» در اوستايي «واتَـه» و ايزد نگاهبان آن با همين نام كه از بزرگترين ايزدان ايراني در باورهاي «زَرواني/ زُرواني» بشمار مي‌رفته است. كوشيار گيلاني در «زيج جامع» از آن با نام «باذ وره» ياد كرده است. اين جشن نيز با بازار همگاني همراه بوده و در آن روز ريسمان‌هايي از نخ هفت‌رنگ را به آغوش باد مي‌سپرده‌اند.

بيست و پنجم بهمن/ ارد روز برابر ۱۳ يا۱۴ فوريه و جشن آتش ارمنيان به نام «دِرِندِز».

سي‌ام بهمن/ انارام روز جشن آبريزگان ديگري كه با نام «آفريجگان» نيز شناخته شده است. همچنين هنگام جشن مهرگان («مير ما») در تقويم دَيلمي و در گيلان. اسفند ماه

يكم اسفند/ اورمزد روز جشن «اسفندي» و هديه به زنان در نياسرِكاشان، اقليد و محلات؛ و پختن آش «اسفندي». آغاز سال نو در تقويم محلي نطنز، ساوه و كاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهي).

همچنين جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جويبارها و طليعه بهار. خجستگي ديدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشار آب‌ها در پيوند است. در متون كهن، هنگامِ اين جشن به گونه‌هاي مختلفي آمده است كه مانند بسياري از ديگر دگرگوني‌ها ناشي از محاسبه زمان با تقويم‌هاي گوناگون و كبيسه‌گيري‌هاي متنوع بوده است.

همچنين روز جشني به نام «كوسه‌سواري/ كوسه برنشين». مراسم نـمايشي خـنده‌آور كه توسط مـردي كـوسـه‌رو كه بر دراز‌گوشي سوار بوده بـرگـزار مي‌شده است. كـوسـه خـود را باد مي‌زده و مردم به او آب مي‌پاشيده‌اند.

پنجم اسفند/ سپندارمذ روز جشن «اسفندگان»، جشني در ستايش و گراميداشت «اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستايي «سْـپِـنْـتَـه‌آرمَئيتي»، در پهلوي «سْـپَندارمَـد») به معناي فروتني پاك و مقدس و بعدها يكي از اَمْشاسْپَندان. نگهبان و ايزدبانوي زمينِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/ اسفندگان»، روز گراميداشت زنان در ايران باستان بوده و اين روز بنام «مرد‌گيران» (هديه گرفتن از مردان) در ادبيات فارسي بكار رفته است. بجز اين بنام روز جشن «برزگران/ برزيگران» (به مناسبت سبزكنندگان زمين و سبز شدن زمين) نيز خوانده شده است.

دهم اسفند/ آبان روز جشن «وخشنكام» در گراميداشت رود «آمودريا/ جيحون»، بزرگترين رود سرزمين‌هاي ايراني. اين نام از بزرگترين شاخه آمودريا بنام رود «وخش» برگرفته شده است. بيروني «وخشنكام» را «فرشته جيحون» مي‌داند و مي‌بايست با «اَناهيتَـه/ آناهيد» اينهماني داشته باشد.

نوزدهم اسفند/ فروردين روز جشن «نوروز رودها»، گراميداشت، لايروبي و پاكسازي رودها، كاريزها و چشمه‌ها همراه با پاشيدن عطر و گلاب بر آنها.

بيستم اسفند/ بهرام روز جشن «گلدان» يا «اينجه»، روز آماده‌سازي و كاشت گل‌ها و گياهان در گلدان‌ها و نيز جشن درختكاري.

بيست و ششم اسفند/ اشتاد روز جشن «فروردگان»، جشني در ياد‌كرد و بزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در اين روز و تا پايان سال. اين نام به گونه‌هاي «فرورگان/ فرودگان» نيز آمده است.

بيست و نهم يا سي‌ام اسفند/ مانتره سپند روز يا انارام روز (آخرين روز سال) جشن پايان فصل زمستان و زمان گاهَنباري بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم» در اوستايي «هَـمَـسْـپَـث مَـئيدَيـه» به معناي «برابري شب و روز / برابري سرما و گرما». همچنين هنگام جشن «اوشيدر» در سيستان به آرزوي فرا آمدن سوشيانت. در اين روز مردمان دختري را بر شتري آذين شده مي‌نشانند و همراه با شادي و سرود او را براي آب‌تني به آب‌هاي درياچه هامون مي‌برند. (← سيزده بدر). گراميداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نيز در بسياري نواحي گوناگون. جشن «علفه» در خمين، همراه با بردن علف‌هاي صحرايي به خانه و روشن‌كردن چراغي در همه اتاق‌ها.

شامگاه آخرين روز سال در بسياري از نواحي ايران بر بام‌ها آتش مي‌افروزند.

Share

به باور ايرانيان، جهان ابتدا به صورت ساكن بود.  هرمزد (آفريدگار توانا) در بالاترين نقطه اين عالم (فرازپايه) با دانش  و برتري در روشنايي مطلق قرار داشته و اهريمن، در پست­ترين نقطه و در تاريكي مطلق.  ميان اين دو نيز واي (باد) قرار داشت. 

در حقيقت، محل اسكان هرمزد و اهريمن، از يك سو متناهي و محدود بوده و از سوي ديگر، بي­كران و نامحدود.  ميان اين دو نيز تهي بود و بنابراين نمي­توانستند در هم ادغام شوند.  هرمزد با دانش بيكران خود مي­دانست كه اهريمن از وجود اين جهان مينوي و روشنايي آگاه خواهد شد و در صدد نابودي آن بر خواهد آمد، لذا براي مقابله با او، آفريدگان خود را آفريد.  اين آفريدگان به مدت سه هزار سال در سكون و آرامش قرار  داشتند.

روزي اهريمن به مرز تاريكي دنياي خود آمده و هرمزد و روشنايي بيكران را به همراه آفريده­هاي زيباي آن ديد و آنها را بسيار زيبا و نكو يافت.  از رشك و حسد براي نابودي آن حمله را آغاز نمود، اما چون ناتواني خود را ديد، به دنياي تاريكي خود بازگشت...

 

هرمزد هم كه فرجام كار را دانسته و از تلاش اهريمن براي نابودي جهان با خبر بود، به اهريمن گفت : اي اهريمن، آفريدگان مرا ياري ده و ستايش كن تا به پاداش آن به بي­مرگي و نافرسودگي برسي. اهريمن كه گمان مي­كرد درخواست دوستي هرمز ناشي از ترس و ناتواني اوست، جسارت به خرج داده و در پاسخ گفت، نه تنها آفريدگان تو را ياري و ستايش نمي­كنم بلكه تلاش خواهم كرد تا آنها را به نادوستي با تو و يكديگر سوق داده و تو و آنان را بميرانم.

هرمزد نيز كه از سرانجام كار آگاه بود، مي­دانست اگر براي اين نبرد، مدت زماني تعيين نكند، آنگاه اهريمن مي­تواند به تهديدات خود عمل كند، بنابراين رو به اهريمن نمود و مدت زمان نبرد را نه هزار سال تعيين نمود.  اهريمن نيز اين مهلت را پذيرفت.  هرمزد مي­دانست كه از اين نه هزار سال، سه هزار سال اول همه به كام هرمزد رفته، سه هزار سال بعدي، به نبرد ميان هرمزد و اهريمن گذشته و سه هزار سال آخر نيز زمان از كار افتادگي اهريمن و نابودي او و مخلوقات او خواهد بود.  پس شروع به خواندن سرود مقدس نمود.  چون يك سوم آن را خواند، اهريمن از ترس، به خود پيچيد.  وقت دو سوم آن خوانده شد، اهريمن به زانو افتاد و هنگامي كه خواندن سرود مقدس به پايان رسيد، اهريمن بي­هوش شده و به جهان تاريكي خود سقوط نمود. از اين لحظه، سه هزار سال نخست شروع شد.

هرمزد مي­دانست كه سه هزار سال فرصت دارد تا سپاه روشني و نيكي خود را براي مقابله با اهريمن و مخلوقات سياه وي آماده كند.  او ابتدا زمان بي­كران را آفريد. اين زمان بي­كران قدرتمند­ترين مخلوقات است.  بر همه چيز آگاهي دارد.  از اين زمان بي­كران، زمان كرانه­مند (محدود) را به مدت دوازده هزار سال آفريد.  سپس ناآساني را براي به دشوار افتادن اهريمن بوجود آورد.  آنگاه هرمزد از خودي خويش و از روشنايي مادي، آفريدگان خود را بوجود آورد.  تن آنان را از تن آتش روشن بوجود آورد.  سپس از روشنايي، راستگويي و از راستگويي، افزونگري را بوجود آورد و يعد تن بيكران را.  از تن بيكران، اهونور (سرود مقدس) و از اهونور سال را بوجود آورد كه نيمي از آن روشن و نيمي از آن تاريك است و آن را به ميزان 365 شبانه روز تعيين نمود.

هرمزد همه چيز را اول به صورت مينوي و بعد به صورت مادي بوجود آورد.  او ابتدا، آفريدگان جاويد ناميرا (امشاسپندان) را به تعداد شش تن آفريد كه با خود او هفت تن مي­شوند.  نخست بهمن را از روش نيك و روشنايي مادي، سپس ارديبهشت، شهريور، سپندارمذ (اسفند) و سپس خرداد و امرداد را آفريد.  بعد به ترتيب، راستگويي، سروش، ماراسپند، نَريُسَنگ، رد بلند، رتوبرزيت، رشن راست، مهر (ميترا)، اَهرِشوَنگ نيكو، پارَند، خواب، باد، دادمندي، دادخواهي و دفاع و سرانجام آشتي و افزونگري را بوجود آورد.

اهريمن نيز بعد از به هوش آمدن با كمك ديو جَه (زن بدكاره)، آفريدگان پليد خود را از تاريكي به نام­هاي اكومن (خشم)، اَندَر، ساوول، ناگهيس، ترومَد، تَريز و زَريز آفريد.

  ادامه دارد...

Share

در يادداشت قبل، اشاره كرديم چطور هسته نبرد نيكي (هرمزد) بر بدي (اهريمن) شكل گرفت و اينكه هرمزد چگونه اقدام به تجهيز جهان و نيروهاي لازم براي مقابله با اهريمن پرداخت.

همان گونه كه اشاره شد، در مدت زمان سه هزار سال كه اهريمن پس از خوانده شده سرود مقدس (اهونور) مدهوش گرديده بود، هرمزد آفريدگان را به صورت مادي آفريد.  او از روشنايي بيكران (ذات مقدس خود) آتش، از آتش باد، از باد آب و از آب زمين و در آخر همه هستي مادي را آفريد.

هرمزد ابتدا آسمان را آفريد براي بازداشتن اهريمن و ديوان وي، سپس آب را آفريد براي از ميان برداشتن ديو تشنگي، آنگاه زمين را آفريد.  سپس گياه را آفريد براي ياري گوسپند.  سپس گوسپند را آفريد براي ياري مرد پرهيزگار و مرد پرهيزگار را آفريد براي از ميان بردن و از كار افكندن اهريمن و تمامي ديوان.

 

 

چگونگي آفرينش آنها به شرح زير است :

يكم آسمان؛ آسمان را بسيار روشن و شفاف از جنس الماس سخت و به شكل تخم مرغ بوجود آورد.  يك سر آن را به روشنايي بيكران وصل نمود و آن را همچون پوششي براي محافظت مخلوقات مادي بنا نهاد.  از نظر اندازه، طوري آسمان را گسترد كه درازاي آن با پهنايش يكسان باشد تا همچون زره­اي از هجوم اهريمن جلوگيري نمايد. 

هرمزد به ياري آسمان، شادي را آفريد. شادي براي اين آفريده شد كه در هنگام نبرد نيكي بر بدي، شادي به ياري نيك­مردان آمده و در زمان درآميختگي، ياور مردمان باشد.  آسمان در مدت زمان 40 شبانه­روز آفريده شد.  سپس هرمزد 5 روز درنگ نموده و شادي اختيار كرد.

دوم آب؛ هرمزد از گوهر آسمان آب را آفريد به اندازه­اي كه اگر مردي چهار دست و پا بر زمين قرار گيرد، آب تا شكم او بالا بيايد.  آب در مدت 55 شبانه روز بوجود آمد و هرمز، دگر بار پس از آفرينش آب، 5 روز درنگ نموده و به شادي پرداخت.

سوم زمين؛ هرمزد از آب زمين را پديد آورد.  او زمين را گرد و طوري آفريد كه درازا، پهنا و ژرفاي آن با يكديگر برابر باشد.  او يك سوم زمين را سنگي سخت، يك سوم ديگر آن را با ريگ­هاي رونده و يك سوم ديگر آن را از گل­هاي نرم بوجود آورد.  سپس ريشه و گوهر كوه­ها را در زمين كاشت كه بعدها از زمين رويدند.  آنگاه به كمك زمين، تمامي عناصر سودمند نظير گچ، آهن، گرگرد، روي و مانند آن را در داخل زمين وجود آورد.  بزرگترين بخش زمين كه در مركز آن قرار دارد را ايرانويچ (سرزمين ايران) ناميد.  زير اين زمين، همه جا آب قرار داشت.  زمين در مدت 70 شبانه روز آفريده و باز 5 روز را درنگ و به شادي پرداخت.

چهارم گياه؛  در ميانه زمين، رستني بدون برگ، خار، بي شاخه و پوست و شيرين بوجود آورد.  بعدها تمامي گياهان از تخمه آن بوجود آمدند.  سرشت گياه نيز آب مي­باشد.  گياه در مدت 25 روز آفريده و هرمزد، پس از آفرينش آن 5 روز دگر درنگ نموده و به شادي پرداخت.

پنجم گاو يكتا (گوسپند)؛  هرمزد گاو يكتا را در سرزمين ايرانويچ و به بلندي سه ناي آفريد.  اين گاو در كنار رود دائيتي (رودي كه در ميانه جهان جاري است) بوجود آمد.  گوهر و سرشت گاو يكتا از آتش است.  وي، گاو را سپيد و روشن همچون ماه آفريد و آب و گياه را به ياري او فرستاد.  گاو يكتا در مدت 75 روز آفريده شد و پس از آن نيز دوباره هرمزد 5 روز درنگ نموده و به شادي پرداخت.

ششم آدم را آفريد و نام او را كيومرث مقرر نمود.  كيومرث چون خورشيد نوراني و به اندازه چهار ناي بلندي داشت.  درازاي او همان اندازه بود كه پهنايش.  هرمزد، كيومرث را در سمت چپ رود دائيتي و گاو يكتا را در سمت راست آن آفريد. تمامي گونه آدميان از نسل كيومرث جود آمدند.  براي ياري كيومرث، خواب آسايش بخش را چون جواني 15 ساله بوجود آورد. مدت زمان آفرينش كيومرث، 70 روز بود كه بعد از آن، هرمزد از آفرينش جهان مادي فارغ گشته و 5 روز به جشن و شادماني پرداخت!

هرمزد، شش آفرينش را به شش گاهنبار آفريد.  در مدت يك سال كه 365 روز مي­باشد و دوازده ماه كه هر ماه سي روز و ماه آخر 35 روز.

 

ادامه دارد...

Share

جشن كه از واژه يشن به معناي نيايش آمده، در فرهنگ ايرانيان باستان، پيوندي ناگسستني با تغيير طبيعت دارد.  ايرانيان از هر فرصتي براي شادماني استفاده مي­نمودند.  براي توضيح بيشتر، نياز به ذكر برخي جزييات داريم.

اشاره گرديد كه هر سال به 11 ماه سي روزه و يك ماه 35 روزه تقسيم شده است.  از نظر ايرانيان باستان، هر روز از هر ماه متعلق به يكي از امشاسپندان و يا ايزدان بوده و آداب و مناسك خاصي را مي­طلبد. 

روزشمار ايرانيان، هفته را نداشته و اصولاً هفته از ابداعات سامي نژادها (اعراب) مي­ باشد....

 

اسامي روزهاي هر ماه ايراني به ترتيب از يك الي سي عبارت­اند از : 1- هرمزد، 2- بهمن، 3- ارديبهشت، 4- شهريور، 5- سپندارمزد (اسفند)، 6- خرداد، 7- امرداد، 8- دي به آذر، 9- آذر، 10- آبان، 11- خور، 12- ماه، 13- تير، 14- گوش، 15- دي به مهر، 16- مهر، 17- سروش، 18- رَشن، 19- فروردين، 20- بهرام، 21- رام، 22- باد، 23- دي به دين، 24- دين، 25- اَرد، 26- اَشتاد، 27- آسمان، 28- زامياد، 29- ماراسپند و 30- اَنيران.

براي بيان روز هم واژه مخصوص آن روز را به همراه ماه آن مي­آوردند.  بطور مثال روز ششم ماه فروردين را خرداد روز از فروردين ماه مي­ناميدند.

هر روز از ماه، اعمال خاصي را طلبيده و نيايش خاص خود را دارد.  در اين روزشمار، 4 روز مزين به نام پروردگار (دي) مي­باشد.  روزهاي اول، هشتم، پانزدهم و بيست و سوم.  در اين روز، ايرانيان دست از كار و تلاش برداشته، استراحت نموده و به نوعي به عنوان روز تعطيل خود قلمداد مي­نمودند.  در اين روز، كشتن حيوانات، به احترام نام خداوند ممنوع بود. امروزه هم­ميهنان زرتشتي به احترام نام خداوند در اين چهار روز، از خوردن گوشت خودداري مي­نمايند.

با توجه به اينكه هر روز نيازمند انجام اعمالي خاص مي­باشد، لذا تعداد روزهاي ماه همواره ثابت و برابر 30 روز بوده بجز ماه اسفند كه 35 روزه به شمار آمده و پنج روز آخر را به نام پنجه گمشده مي­ناميدند.

البته ايرانيان دانا از همان زمان، سال كبيسه را مي­شناختند، اما به دليل محدوديت در اضافه نمودن روز به تقويم باستاني خود، سال كبيسه را هر 120 سال يك بار كه اختلاف گردش زمين به دور خورشيد به يك ماه مي­رسيد، گرفته و آن سال استثنائاً 13 ماهه محسوب مي­شد.

تقارن هر روز با هر ماه هم نام خود نيز توسط ايرانيان جشن گرفته مي­شد.  به عنوان مثال جشن مهرگان در مهر روز از ماه مهر برگزار مي­گردد.  جشن آبانگان در آبان روز از ماه آبان و به همين ترتيب.  اما اشتباهي كه متاسفانه در اين زمينه انجام مي­شود، روز برگزاري اين جشن­ها است.

همانطوريكه ذكر گرديد، تعداد روزهاي هر ماه زرتشتي 30 روز مي­باشد.  پس روز سي و يكم فروردين ماه تقويم خورشيدي برابر با هرمزد روز ماه ارديبهشت زرتشتي يا اول ارديبهشت مي­باشد.  به همين ترتيب، روز اول ماه خرداد تقويم خورشيدي برابر روز سوم (ارديبهشت روز) ماه خرداد زرتشتي مي­باشد.  اين اختلاف ناشي از 31 روزه بودن شش ماه اول سال در تقويم خورشيدي مي­باشد.  جشن مهرگان هم در مهر روز (روز شانزدهم) ماه مهر مي­باشد كه اگر آن را نظير به روزهاي تقويم زرتشتي كنيم، 10 مهر تقويم خورشيدي خواهد بود.

علاوه بر اين گونه جشن­ها، ايرانيان به پاس آفريده شدن شش آفريده هرمزد، آن پنج روزي را كه هرمزد به شادي مي­پرداخت را نيز جشن مي­گرفتند كه اين رسم زيبا هنوز در بين زرتشتيان پابرجاست.  اين دوره­ها را گاهَنبار مي­نامند و به اين ترتيب است: (تاريخ­هاي ارائه شده در پرانتز، تاريخ­هاي متناظر تقويم خورشيدي است)

-         آفرينش آسمان از هرمزد روز فروردين ماه (اول فروردين) تا آبان روز ارديبهشت ماه (9 ارديبهشت) به طول انجاميد.  پس، از 10 الي 15 ارديبهشت را تحت عنوان گاهنبار مَديُزَزم گرامي شمرده مي­شود.  اين روز روزي است كه سبزه­ها و گياهان سبز مي­شوند.

-         آفرينش آب از مهر روز ارديبهشت ماه (15 ارديبهشت) تا آبان روز تير ماه (7 تير ) به طول انجاميد.  8 الي 12 تير ماه نيز به نام گاهنبار مَديُوشَم گرامي داشته مي­شود.  در اين روز آب زلال گرديد.

-         آفرينش زمين از مهر روز تير ماه (13 تير) تا اَرد روز ماه شهريور (20 شهريور) به درازا كشيد.  گاهنبار پديشهه نيز به مدت 5 روز از 21 الي 25 شهريور برگزار مي­شود.

-         آفرينش گياه از هرمزد روز ماه مهر (26 شهريور) تا اَرد روز مهر (19 مهر) طول كشيد.  در انتهاي اين دوره نيز گاهنبار اَياسريم از 20 تا 24 مهر برگزار مي­گردد.

-         آفرينش گوسپند از هرمزد روز آبان ماه ( 25 مهر) تا روز دي به مهر از ماه دي (جشن ديگان) (9 دي) به درازا كشيده شد و گاهنبار مَدياريم در فاصله روزهاي 10 تا 14 دي برگزار مي­گردد.  در اين گاه است كه انبار زمستان براي دام­ها پر مي­شود.

-         آفرينش انسان (كيومرث) نيز از رام روز دي ماه (15 دي) تا انيران روز اسفند (24 اسفند)  طول كشيده كه گاهنبار هَمَسپَهمَديم را از 25 تا 29 اسفند برگزار مي­نمودند.  رو اول فروردين هم كه آفرينش تكميل گشت را تحت نام نوروز (روز نو) گرامي مي­داشتند.

Share

عيد نوروز: عيد نوروز در كهگيلويه و بويراحمد از مراسم بسيار پر اهميت است. در آخرين چهارشنبه سال معمولاً بچه هاي هر محل و آبادي در كوچه ها با هيزم جمع آوري شده آتش روشن مي كنند. آنان از روي آتش مي پرند و اين شعر را كه زردي من از تو سرخي تو از من مي خوانند. همچنين دو سه روز پيش از آغاز سال نو را عرفه يا خيرات نيمه برات مي گويند. در اين ايام تمامي خانواده از شير و برنج و دانه هايي نظير سياه دانه، رازيانه نوعي غذاي محلي به نام شير برنج تهيه مي كنند و همراه با نوعي حلواي محلي بين همسايگان توزيع مي كنند. اين رسم ميان تركها و لرها بطور يكسان رايج است و معتقدند هر كس بايد براي شادي روح اموات خود تا قبل از آغاز سال نو، به هفت خانوار خيرات بدهد. مردم بعد از خوردن خيراتي كه معمولاً همراه با نان محلي است براي مردگان آن شخص فاتحه مي خوانند. همچنين قبل از سال نو افراد محل به خانواده شخصي كه يكي از بستگان خود را از دست داده مي روند و از آنها مي خواهند كه لباس هاي مشكي خود را در بياورند و لباس هاي ديگري بپوشند. در گذشته كه وسايل ارتباط جمعي وجود نداشت، معمولاً ساكنان منطقه لحظه تحويل سال نو را نمي دانستند از اين رو معتقد بودند كه حيواناتي نظير گوسفند، اسب و يا پرندگاني چون مرغ و خروس در لحظه تحويل سال حركاتي از خود نشان مي دهند. مثلاً اسب شيهه مي كشد يا خروس بانگ مي زند. اكنون با آمدن راديو و تلويزيون اين مشكل رفع شده است. با شروع سال جديد ابتدا به سراغ بزرگان فاميل مي رفتند. اين ديد و بازديد ها تقريباً در تمامي سيزده روز نوروز ادامه داشت. پيش از سيزدهم زنان روستايي معمولاً سنگهاي اطراف اجاق خود را بيرون مي انداختند و مرغ يا گوسفندي را ذبح مي كردند و خونش را در اجاق مي ريختند و سپس گوشت قرباني را بين خانواده ها تقسيم مي كردند. اين مراسم براي دفع بلا در طول يك سال آينده صورت مي گرفت. همچنين قبل از سال نو مراسم چاله گرم كنون و سفره پر كنون در كهگيلويه و بويراحمد مرسوم است. در چاله گرم كنون هر خانواده حتماً غذاي گرم و مناسب تهيه مي كرد. زمان اين رسم شب قبل از آغاز سال نو بود. در منطقه بويراحمد شب چاله گرم كنون هر خانواده سفره خود را از نان پر مي كرد به اين اميد كه سال پرخيز و بركتي داشته باشد.

مراسم ازدواج: يك مراسم عروسي معمولاً داراي مراحل مختلفي است. اولين مرحله خواستگاري يا گپ زنون مي باشد. در اين مرحله فاميل پسر با موافقت ازدواج پسر و دختر مورد نظر، از طرف پدر پسر فردي مأمور مي شود تا موضوع را به طور سري به پدر دختر بگويد. معمولاً پدر دختر چند روزي را مهلت مي خواهد و با فاميل خود مشورت مي كند. در روز تعيين شده پدر دختر در صورت رضايت فاميل به فرستاده پدر داماد جواب مثبت مي دهد. مراسم رسمي پس از اين مرحله صورت مي گيرد. آنگاه پدر پسر همراه چند نفر از ريش سفيدان فاميل خود با مقداري قند و گاهي اوقات سوغاتي هاي ديگري همچون گوسفند و بره به خانه دختر مي روند و آشكارا خواستگاري مي كنند براي مباركي قندي را مي شكنند و به رسم " قند اشكن " معروف است.

Share

فصل زمستان درهمدان

شهر بسيار قديمي همدان وآباديهاي اطراف آن، زمستاني طولاني وخيلي سرد دارد . هوا از اول ماه آذر چنان سرد مي شود كه مردم ناچارند كرسي بگذارند . در بعضي خانه ها با آنكه بخاري دارند كرسي هم مي گذارند زيرا داشتن كرسي از واجبات است و تا زير كرسي نروند حسابي گرم نمي شوند.
اگر كف اتاق هم سطح زمين باشد وزير آن زير زمين يا اتاق ديگري نباشد بهتر آن است كه در زمين چاله بكنند.
چون چاله آتش را بهتر گرم مي كند اما اگر بخواهند در اتاق هاي فوقاني كرسي بگذارند ناچار از منقل استفاده ميكنند. وقتي هم هوا گرم شد وكرسي را برداشتند ، يك تخته را به اندازه دهانه چاله روي آن مي اندازند واتاق رافرش ميكنند .
بعضي ها خاكستر چاله را دور نمي اندازند وبراي سال بعد نگه مي دارند زيرا نگاه داشتن خاكستر اجاق وچاله را مايه بركت وشگون مي دانند .
در همدان كه سركه هاي خوب خانگي فراوان است زنان با سليقه همداني هنگامي كه كرسي گذاشتند كمي سركه در ظرفي مي ريزند وزير كرسي مي گذارند تا بخار سركه هواي كرسي و دود زغال را بگيرد و سر درد نياورد .
در همدان بچه هاي كوچك وشير خواره را كه تحمل سرما ندارند روي كرسي مي خوابانند تا جاي گرم ونرمي داشته باشند وسرما نخورند .
رسم است كه شب اول كه كرسي مي گذارند بايد روي آن پلو بخورند به همين جهت شب اول كرسي گذاران در همه خانه ها پلو مي خورند وعلاوه بران ظرفي پر از مويز يا شاني يا هر دو را بر روي آن مي گذارند تا دوستان وآشنايان كه مي آيند بخورند وشادي كنند ومبارك باد بگويند .
در همدان زمستان را به چله بزرگه وچله كوچكه تقسيم مي كنند . چله بزرگه چهل روز است واز اول دي شروع مي شود وچله كوچكه بيست روز است كه ازيازدهم تا آخر بهمن ادامه دارد .
چهار روز از آخر چله بزرگه وچهار روز اول چله كوچكه را چار چار مي گويند.« ۶ تا ۱۴ بهمن ماه هر سال » در چله كوچگه هوا بقدري سرد مي شود كه اغلب حوض ها مي تركد .
چله كوچك گفته : اگر عمر من زياد بود بچه را در گهواره از سرما مي كشتم ودست زنان را نيز در تنور خشك ميكردم. ده روز كه از چله كوچك گذشت كوسه در مي آيد بعد از آن هم اسفند مي رسد كه ده روز اولش را اهمن وده روز دومش را بهمن و نه روز آخرش را « آفتاب به هود » مي گويند .
چهل وپنج روز كه از زمستان مي رود نفس دزده مي زند وپنجاه روز كه گذشت نفس آشكار مي زند نفس دزده كه ميزند يخها از زير آب مي شوند ولي نفس آشكار يخها را از رو هم آب مي كند . اهمن وبهمن دو برادرند وآفتاب به هود خواهر آنهاست واين كوسه بچه هاي ننه پيرزن هستند .
اهمن وبهمن مي روند سر كوه هيزم بياورند اما برنمي گردند بعد ننه پيرزن دخترش را مي فرستند او هم مي رود وبر نمي گردد آنوقت ننه سرما با اينكه از سرما مي لرزد از زير كرسي بيرون مي آيد وبه طرف كوه ميرود دنبال بچه هايش .
اما آنها را پيدا نمي كند سه روز در كوه مي ماند وسرما را زياد مي كند بعد جارويي را آتش مي زند ودور سرش مي چرخاند ومي گويد « كو اهمنم ؟ كوبهمنم ؟ دنيا راآتش مي زنم » آنوقت جارو را پرتاب مي كند .
مردم معتقدند اگر جارو به آب افتد سال جديد پر از آب وباران مي شود واگر به خشكي بيفتد خشكسالي در پيش است . مردم عقيده دارند شش ، هفت روز اول اسفند هوا گرم مي شود وبعد دوباره سرد مي شود كه به اين سرما اجوج ومجوج يعني ياجوج وماجوج مي گويند.
همچنين مي گويند پيرزني شتري داشت شتر آن در سرما آبستن مي شود شتر پيرزن در سرما آبستن نشده بود پيرزن وقتي ديد هوا گرم شده به سر كوه رفت وگفت: « خداوندا چرا سرما را نگه نداشتي تا شتر من آبستن بشود ؟ »
خداوند سرما را دوباره فرستاد تا شتر پيرزن آبستن شود . اين سرماي پيرزن تا عيد ادامه دارد همدانيها معتقدند كه محل زندگي غول بياباني سر كوه الوند است و وقتي كه هوا مه آلود مي شود مي گويند غول بياباني قليان مي كشد تا هوا گرم شود ودرختان ميوه بيدار شوند وميوه دهند .
وقتي آب از نودان مي آيد ويخ مي زند مي گويند آب چولور بسته «يعني قنديل بسته .»
اگر كسي دستهايش را زياد در آب سرد بزند ويخ كند مي گويند دستهايش شده مثه چلور . وقتي كسي در هواي سرد از خانه بيرون بيايد وبخار دهانش يخ ببندد مي گويند سرش يا ريشش وسبيلش قرول بسته است .
مثل مشهوري مي گويد چهل و پنج زمستان بهتر از چهل وپنج تابستان است .
بيست روز به عيد مانده باد نسبتا" گرمي مي وزند كه به آن شمل بادي مي گويند كه از زبان او اشعاري مي خوانند كه يكي از آنها اين است :
شمل بادم ، شمل بادم ، شمل باد غم از دل مي برم برف از بيابان
بگردم كوه به كوه ، دره به دره نيلم برف ويخ ما نه يه ذره
در نهاوند: موقعي كه باران پائيزي جهت كشت وزراعت مي بارد مي گويند يك فرزند ومادري كه هر دوي آنها اولين فرزند وپدر ومادرشان وبه اصطلاح اهل محل « نور چشمي » باشند بايد كله يك الاغي را بشورند واعتقاد دارند بعد از برگزاري مراسم شستن سر الاغ ، حتما" باران خواهد باريد عقيده ديگر آنها اين است كه دعا كنند ودعاي باران بخوانند .
عقيده ديگري نيز دارند كه با ريختن آب بوسيله آفتابه در لانه سار باران خواهد آمد . در نهاوند چله بزرگ را آمل ، چله كوچك را ممل و به مادرشان دا ميگويند . اگر در چله بزرگ وچله كوچك تگرگ بيايد مي گويند چون دا احساس كرده كه عمر بچه هايش رو به اتمام است در مرگ انها گردنبند خودش را پاره كرده و سوگواري مي كند

مراسمي چون شب زنده داري شب يلدا يا شب چله بزرگ، كوسه گردي يا كوسه گلين،چله كوچك،چهارشنبه سوري و عرفه ازجمله مراسم زمستاني،سمنو پزان و چره گردان ازمراسم فصل بهار،خرمن كوبي وشيرواره از مراسم تابستاني و پاييزانه و قازيان از مراسم فصل پاييز است.
چمچمه خاتون،گاوبر،حشلي محلي از ديگر مراسمي است كه براي باران خواهي يا افزايش خيرو بركت محصولات انجام مي شود.علاوه بر اين مراسم مذهبي چون مراسم سينه زني و تعزيه خواني ماه محرم و نيز اعياد مذهبي و مراسم ماه رمضان و همچنين عيد نوروزو آيين هاي خاص آن،در هر منطقه با توجه به سنت ها و فرهنگ خاص آن منطقه انجام مي شود.

Share

http://img.tebyan.net/big/1388/12/675824237102689623441101282119022518279.jpg

Share

عاشورا يك اتفاق ساده نيست.تاريخ آكنده از جنگ هاي بسيار است.ميليون ها نفر در آن جنگ ها كشته شده اند.خانه ها و شهر ها ويران شده،حتي گاه شهري را با همه ساكنانش سوزانده اند.اما كمتر اتفاق افتاده كه حادثه اي مثل عاشورا تبديل به يك فرهنگ شود.شعر و موسيقي وداستان و نمايش به صحنه بيايند و آن حادثه را بيش از يك هزاره زنده و شور انگيز حفظ كنند.به عنوان مثال مردم ما حادثه تكان دهنده يورش مغول را تبديل به فرهنگ نكردند و ياد آن حادثه را زنده نگاه نداشتند.چرا؟

دو واقعه در مقطعي از تاريخ ما- در اسطوره و تاريخ- زنده نگاه داشته شد و نشانه هايي از آن را مي توان جستجو كرد. سوگ سياوش و گريستن مغان. سياوش نماد پاكي انديشه  بود. سرشار از مهر بود.او بيش از آن كه فرزند كاوس باشد تربيت شده رستم بود.مظلومانه سرش را بريدند...

گريستن مغان ، گرامي داشت حادثه كشتن برديا توسط داريوش بود.

اين دو حادثه در تاريخ ما درخشش اندكي دارند اما عاشورا گويي گوهر اصلي باور ماست.چرا و چگونه عاشورا به فرهنگ تبديل شده است؟

به گمانم عاشورا از مدار يك اتفاق تاريخي فراتر است.انگار معماري اين حادثه از لوني ديگر است.

عاشورا راز گشايي از ذبح عظيم بود.اين راز گشايي ديگر در ظرف تاريخ نمي گنجد.ظرف را مي شكند و تبديل به يك حادثه زنده هميشگي مي شود.صداي طبل و سنج و شيپور، صداي نوحه خوانان، تعزيه...همگي نشانه هاي يك فرهنگ اند.اين كه موسيفي سنتي ما بيش از هر چيز وامدار موسيقي تعزيه است. تصادفي نيست.يك ملت بيش از هزار سال در عاشورا گريسته، و تمام هنر و ذوق خود را براي زنده نگهداشتن اين حادثه به كار برده است.كم نبوده اند خانواده هايي كه نذر مي كردند اگر خداوند پسري به آنها بدهد؛ آن پسر در روز عاشورا تا پايان عمر سقايي كند.با هر بهانه اي مزاري را مردم به امام حسين نسبت مي دهند.مسجد راس الحسن در قاهره قلب تپنده زايران است.هميشه جمعيت در اين مسجد موج مي زند. در قندوز افغانستان نيز مزاري ست كه مردم گمان مي كنند آنجا مزار امام حسين است. آن سو تر در هند در لكهنو، شيعيان "امامباره"هايي تاسيس كرده اند. هر يك نشانه اي از مزاري وآن مزار ها را در محرم زيارت مي كنند. در پاكستان اسب هاي سپيدي را درهر شهري يا محله اي در طول سال با احترام تيمار مي كنند تا در روز عاشورا او را در زمان "برآمد شدن ذوالجناح" از پس پرده به صحنه بياورند و غوغاي عزاداران به آسمان برود...

اين پديده ها هر كدام نشانه ونمادي هستند كه چگونه عاشورا تبديل به فرهنگ شده است.

در كنار همه اين مظاهر فرهنگي به گمانم "روضه" نيز يك پديده فرهنگي است.ترديدي نيست كه بسياري از شرح واقعه عاشورا در طول سالها و سده ها مثل رمان ساخته و پرورده شده است.نوحه سرايان با خلاقيت خويش به وقايع رنگ و بوي ديگري داده اند.هر كدام عاشورا را از زاويه ديد خود روايت كرده اند.مثل روايت درخشان عمان ساماني؛اين مقوله را نبايد با ميزان و معيار يك پژوهش تاريخي سنجيد.وقتي پديده اي تبديل به فرهنگ مي شود.با همه آرمان ها و آرزوهاي مردم در گذار سال ها آميخته مي شود.

يكي از آسيب هاي بي حساب و انديشه كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي اتفاق افتاد تعطيل تعزيه از ميان زندگي مردم بود. تعزيه مردم غير از تعزيه اي است كه در صحنه نمايش انجام مي شود.همه شهر تماشاچيان تعزيه بودند و صداي گريه جمعيت بلند بود.هزاران نفر در تعزيه مشاركت داشتند.

اغلب جهانيان سوگواري و آئين هاي عاشورايي را با تعزيهمي شناسند. با اين حال آئين هايي همچون مقتل خواني، مناقب خواني، مناجاتخواني، چاووش خواني، علم گرداني و ... از واقعه عاشورا تأثير گرفته اند ودر طي اعصار و قرون توسط مردم برپا شده اند. محتوا و ساختار بسياري از اينآئين ها به همديگر شبيه است. اما در مواردي نيز به تناسب شرايط اقليمي وجغرافيايي با همديگر تفاوت هايي دارند. با اين حال آنچه از مؤلفه هاي همهاين آئين ها پيداست، روايت تاريخي، مذهبي، معنوي و معرفت شناختي است. حس وشور و تكرار حماسه در درونمايه بسياري از اين آئين ها به شيوه اي زيباييشناختي به تفسير درمي آيد و متضمن بزرگ ترين آموزه هاي ديني و اخلاقي است. برپايي آئين باعث مي شود كه انسان با دلش به تفسير عشق بپردازد و ايثار،جوانمردي، ايمان، دادخواهي و ظلم ستيزي را با روح و ضمير تأويل كند. ازسوي ديگر با نگاهي به آئين هاي عاشورايي به تعامل تاريخ با واقعه جانسوزكربلا پي مي بريم.

مناقب خواني

مناقب خواني گونه اي از ستايشگري مذهبي و روايات حماسي، آئيني مذهبي وهنري است كه به شكل تلويحي و ضمني انجام شده است. منقبت خوان به لحاظ واژهشناسي تاريخي به مداح شيعه گفته مي شود. مناقب خوانان در مجالسي كه درمساجد يا تكايا برپا مي شد به منقبت خواني مي پرداختند. براساس تاريخمنقبت خوانان مبلغان ديني و مذهبي بوده اند كه به نقل و صوت و مدح و بيت،ارادات خود را به امام حسين(ع) و خاندان عصمت و طهارت ابراز مي كردند.
منقبت خواني با آغاز شعر پارسي شكوفاشد و به اين ترتيب بسياري از آثارآوايي و شفاهي منقبت خواني از كلام بافر و باشكوه شاعران برجسته ادب پارسيكه دلباخته خاندان عصمت و طهارت بودند، تأثير گرفت و در ميان مردم زمزمهشد. مدح رشادت هاي شهداي كربلا، جوانمردي هاي حضرت عباس(ع) و شخصيت الوهيو متعالي حضرت امام حسين(ع) در صدا و آواي منقبت خوانان به گوش مردم ميرسيد و دل هاي آنان را به سرچشمه معرفت گره مي زد.

پس از اين ايام مناقب خواني جزو آئين هاي عاشورايي و نيايشي مردم شد وهمواره با صوت و لحن زيبايي هاي معنوي و لفظي كلام نسل به نسل و سينه بهسينه انتقال يافت. اشعار مدح و منقبت امام حسين(ع) و خاندان آل محمد(ص) ازهمان دوران سامانيان در كلام دلباختگان معصومين ظهور پيدا كرد و در زمانغزنويان و سلاجقه فراگير شد. با اين حال اين حكام بويژه غزنويان با اينآثار آئيني مخالفت مي كردند و اين اشعار در زمان آل بويه به اوج و شكوفاييرسيد و در زمان صفويه به شيوه اي منظم و پويا در ميان مردم رواج يافت. بااين حال در ادبيات عرب نيز شاعران مشهوري از جمله كميت ابن زيد اسدي، دعبلخزاعي و سيد حميري، مدح و منقبت را رواج دادند و به اين ترتيب تاريخچهآئين مناقب خواني با ادبيات عاشورايي و سابقه اي ديرين گره مي خورد.
هوشنگ جاويد نويسنده كتاب «مناقب خواني» در بخشي از اين كتاب چنين مينويسد: «گذشتگان ما فضيلت شنيدن و فضيلت ديدن را خوب مي دانستند، وقتي كهنگاه مي كنيم به گستره هاي نغمات آوايي در كشور خودمان، به يك اقيانوس برمي خوريم، اقيانوسي كه از خليج فارس شروع مي شود و تا درياي خزر ادامهپيدا مي كند. منقبت نخل قد كشيده علي(ع) است بر آسمان ايمان در طول تاريخ،گام هاي مرد عدالت، رادي وجوانمردي است در عصر پر از بيگانگي. منقبت صدايياست كه زنجير هاي ستم را از هم مي درد. منقبت، حكايت مردي را آواز مي دهدكه رنج، صيقلش مي داد، و در هر گام پر غرور و شكوهمندش چهره پر نيرنگستمگران را مي نماياند... و منقبت هرچند خيال، حقيقت است. شعر ترين شعرايمان و ايقان است.

مناجات خواني

ذكر، ادعيه، ثنا و دعا و اشعار و آواهاي مذهبي كه در زمان برپايي مراسمعزاداري برپا مي شود، اشكال آوايي و نوعي نيايش عبادي و آئيني به خودگرفته است كه از ديرباز تاكنون توسط ذاكرين و ادعيه خوانان در مراسم مذهبيو آئيني خوانده مي شود و دل ها را متوجه توسل به ساحت مقدس حضرتاباعبدالله و معصومين عليه السلام مي نمايد. مناجات خواني به عنوان يكآئين در روحيه جوانمردي و پهلواني، قهرمانان ايراني تبلور يافته و دربسياري از مراحل و مقاطع وسيله اي براي توسل به خاندان عصمت و طهارت است. عشق و ارادات به امام حسين (ع) و شهيدان كربلا همواره دل هاي مناجاتخوانان را متوجه سرچشمه معرفت، پاكي، ايثار، از خودگذشتگي و جوانمردي ميكند.
آئين مناجات خواني مثل تمام مراسم مذهبي و آئيني متأثر از واقعه عاشورا وشخصيت ملكوتي حضرت امام حسين (ع) است. آنچنان كه از دل تاريخ برمي آيد،قلب مبارك آن حضرت همواره با خداوند متعال بود و لحظه اي هم حجم سنگينزمان را به دل مبارك خويش راه نمي داد.
سالار شهيدان همواره در حال دعا و مناجات با خداوند بودند و دعا و توسل بهذات باريتعالي را به عنوان اصلي يگانه قرار داده بودند. يكي از معروف تريندعاهاي آن حضرت، دعايي بود كه در ظهر عرفه در حالت خضوع و خشوع و به آراميدر حالي كه اهل بيت و فرزندانشان همراهشان بود، سمت چپ كوه صحراي عرفاتاين دعا را خواندند. اين دعاي بزرگ كه به اعتقاد بعضي از مناجات خوانان،في البداهه توسط آن حضرت خوانده شد، از زيباترين لحظه هاي راز و نيازمعصومين با ذات احديت است.
مناجات خوانان با ذكر و دعا و ثناي سالار شهيدان دل ها را با ناب ترين وپاك ترين حالات معنوي مردم پيوند مي دهند و به اين شيوه توسل به مطمئنترين منبع هستي را به مردم مي آموزند. آئين مناجات خواني در كنار بسيارياز مراسم سوگواري برپا مي شود. اين آئين باعث مي شود كه دل ها و ضمير مردمروشني يابد و گريه هاي آنان در شب هاي دعا و نياز، روحشان را صيقل دهد وايمانشان را به خاندان آل محمد (ص) مستحكم تر كند.

نخل گرداني

نخل گرداني از جمله آئين هاي ويژه ايام عاشوراست كه در بسياري از نقاطكشور برپا مي شود و در بعضي نقاط هم تفاوت هايي ميان شيوه برگزاري اينآئين با نقاط ديگر وجود دارد.
نخل گرداني و مشعل گرداني از آئين هاي سنتي خاص منطقه خراسان است كه بهشكل مخصوصي اجرا مي شود. «نخل» در اصطلاح حجله مانندي است كه از چوب ساختهمي شود و با انواع پارچه هاي قيمتي، آينه و چراغ و گل و سبزه آراسته ميشود. نخل را در روز عاشورا به محلي كه مراسم روضه خواني و تعزيه برپاست؛مي برند.

همچنين يكي از آئين ها و مراسم ويژه ماه محرم كه در تمام نقاط يزد برگزارمي شود، آئين نخل بندي و نخل گرداني است. نخل از جنس چوب است و آن را بهشكل برگ درخت و يا سرو مي سازند. معمولاً وزن نخل زياد است و جابه جا كردنآن نياز به كمك ده ها نفر دارد. نخل را به عنوان نمادي از تابوت شهدايكربلا مي شناسند و ريشه سنتي كهن دارد. مردم يزد در گويش محاوره اي به آن «نقل» مي گويند و معتقدند كه «نخل» يا «نقل» نشاني از قامت برافراشتهشهداست.
دكتر «اسلامي ندوشن» مي گويد: با آن كه نخل هيچ شباهتي به درخت خرماندارد، آن را با نام اين درخت مي نامند. شايد به علت آن كه اصلش از جنوبغربي و بين النهرين است. نخل شباهت بسياري به درخت سرو دارد و سرو درفرهنگ عامه يعني جاودانگي و رشادت و زندگي اخروي و آزادگي كه يادآورروحيات و خصايل امام حسين (ع) است. همچنين اين مراسم بازتابي است از «نقل» حكايت كربلا.

مراسم نخل بندي و نخل گرداني در يزد بدين صورت است كه چند روز پيش از شروعماه محرم، «باباها»ي (خادمان) ميدان شروع به تزيين و آذين بستن نخل ميكنند. آذين بندي نخل حداقل يك هفته طول مي كشد. در طول اين مدت، باباهايميدان، زيورآلات و وسايل مربوط به تزيين نخل را -كه قدمت آنها به دورهصفويه مي رسد- از انبار بيرون آورده و تمام روز را با پاهاي برهنه به اينامر مي پردازند. بستن نخل نياز به مهارت و سليقه خاص دارد و خادمان ميدان،شيوه هاي آن را از پدر و اجداد خود آموخته اند. آنها ابتدا بدنه نخل را باپارچه سياه مي پوشانند، آن گاه روي پارچه سياه را شمشيربندان مي كنند. براي اين كار، صدها شمشير و خنجر برهنه - بعضي از آنها جنس بسيار عاليدارد و نام سازنده آنها بر روي آنها نقر شده- را در دو رديف بر دو بدنهنخل مي بندند. به طوري كه هر دو طرف نخل، شمشيربندان مي شود و هيچ جايخالي در آن باقي نمي ماند. سپس تزئينات ديگري از قبيل آئينه هاي بزرگ قابدار، منگله ها و دستمال هاي ابريشمي رنگي و زري را در دو سوي نخل مي بندندو بر تارك آن جقه هاي فلزي از جنس فولاد و برنج و همرنگ آنها پرهاي طاووسيا ميوه انار مي گذارند و نخل را مكاني زيبا و خوشبو مي كنند. در داخل آننيز زنگ هاي بزرگي را با طناب مي آويزند و بچه ها هنگام حركت، آنها را بهصدا درمي آورند.
در روز بلند كردن نخل، ده ها تن از مردان محله، زير پايه هاي نخل رفته، آنرا با عظمت تمام به حركت درمي آورند و چون جنازه اي باشكوه، آن را از ميانموج جمعيت عبور مي دهند. نخل گردانان نخل را تا مسيري مي برند و يا آن راچند بار دور حسينيه محل مي چرخانند.
در اطراف يزد رسم بر اين است كه درختان را وقف مي كنند تا پس ازكهنسالشدن، ساقه هاي آن را ببرند و نخل را مرمت كنند. نخل سازي صنعت ظريفي استكه همگان از عهده آن برنمي آيند. استادان اين رشته شيوه هاي ساخت آن را بهديگران مي آموزند. به دليل اهميت نخل و نخل گرداني در يزد، هم اكنونخانواده هايي در اين منطقه وجود دارند كه شهرت آنها «نخل بند» و «نخل ساز» است.

چاووش خواني

چاووش خواني آئيني براي زيارت مرقد مطهر امام حسين (ع) و سفر عاشقان ودلباختگان آن حضرت به كربلاست. چاووش خوانان به همراه علامت و بيرق خودپيشاهنگان و راهيان سفر كربلاي معلي بوده اند و با آواها و نواهاي خود دركوي و برزن شوق زيارت مرقد امام حسين (ع) را در دل ها برمي انگيزند و درطول سفر زائران را همراهي مي كنند و در واقع همبستگان اين سفر زيارتيهستند. چاووش خوانان در مناسبت هاي ديگر همچون روز عاشورا نيز به چاووشخواني مي پردازند و در سوگ امام حسين (ع) و ائمه معصوم (ع) اشعاري را ميخوانند.

چاووش خواني در تمام نقاط ايران وجود دارد و هنگام سفر به هركدام از عتباتعاليات اين آئين اجرا مي شود. از مهمترين نمادهاي آئين چاووش خواني بيرقسفر است.

زائران كربلا همواره بيرق سبز و سرخ برمي افرازند. هنگامي كه به كنار رودفرات مي روند، بيرق آبي را با دستان خود هدايت مي كنند. زائران هنگام سفربه مشهد مقدس و زيارت بارگاه حضرت امام رضا (ع) نيز بيرق آبي دارند. آئينچاووش خواني از سويي بعد مذهبي و از سوي ديگر وجهه اي آئيني دارد. يكي ازوجوه مشترك آئين چاووش خواني ، مشترك بودن اشعار چاووش خوانان در مناطقايران است. چاووش خوان همواره مانند يك خبردهنده است كه مردم را در حال وهواي اعتقادي و مقدسات قرار مي دهد. صداي چاووش خوانان زائران مشهد هموارهپيش درآمد بانگ عاشقان غريب خراسان است و خاطره ايوان پرصفاي حرم، بوي عطررواق ها، مسجد گوهرشاد و ... در يادها تداعي مي كند.

چاووش خوانان خود نيز در مقابل زائران وظايفي را تعريف كرده اند. اينوظايف مواردي از جمله يافتن منزل مناسب براي زائران، راهنمايي آنها ومعرفي مكان هاي خريد و تهيه خوراك و ... را دربرمي گيرد. چاووش خوانانهمچنين قبل از سفر در محلات حركت مي كردند تا به مردم نويد آماده شدنكاروان زيارتي را بدهند. آنان با اين كار همواره به مردم مي گفتند كه هركسقصد سفر دارد، آمادگي خود را براي ثبت نام اعلام كند. چاووش خوانان هموارهمي كوشند كه اشعاري متناسب با حال و هواي زيارت كنندگان را بخوانند. ايناشعار گاهي از سروده هاي بزرگان ادب پارسي است، اما گاهي هم در ميان اشعارسروده هايي با لحن محاوره وجود دارد. با اين حال مضمون اشعار درباره حال وهواي زيارت كنندگان و اشتياق زيارت و همچنين توصيف حرم مطهر امام حسين (ع) و ائمه معصوم (ع) است.

آئين چك چكو

آئين چك چكو ويژه استهبان فارس و بعضي ديگر از شهرهاي اين استان تاريخي و كهن كشور است.
در اين آئين دسته عزاداران با لباس هاي سياه و شال هاي سبز در يك دايرهدور حوض حلقه مي زنند و در فاصله يك قدم مي گردند، در ميان دست هايشان چوبهاي كوچكي وجوددارد. در ميانه مرثيه خوان ايستاده و مي خواند:

اين دل تنگم عقده ها دارد

گوييا ميل كربلا دارد

مردان سياهپوش چوب ها را به بالاي سر مي برند و بر هم مي سايند و با آهنگ مرثيه خوان تكرار مي كنند كز لبش جاري صوت قرآن است.

صداي چك چك چوب ها با صداي مرثيه خوان در هم مي پيچد.آئين نمايشي چك چكو هر ساله در استهبان فارس در ظهر عاشورا برپا مي شود.

اين آئين شكلي سمبليك از اتفاقاتي است كه پس از شهادت سرور آزادگان جهانحضرت اباعبدالله الحسين(ع) برپا مي شود. مردم اين شهر همسايه زاگرسمعتقدند براساس روايت مورخين پس از شهادت امام حسين (ع) لشكريان يزيد بهدستور شمر لعين با اسب هايشان بر جنازه شهداي كربلا مي تازند و آئين چكچكو، واكنش به سم كوبي اسبان اشقيا بر بدن هاي مطهر اوليا است.
آئين نمايشي چك چكو ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال پيش در شهر استهبان برگزار مي شده است. بيشتر اشعارش ثابت است و اشعاري كه انتخاب شده سنتي است و دهان به دهاننقل شده است.
گويندگان اين اشعار شاعران استهبان هستند كه در طي سال ها اين اشعار راسروده اند. چك چكو نوعي تعزيه و نمايش سنگ پراني است. عزاداران دو چوبتراشيده كه از نوعي صندل تراشيده شده است را در مشت مي گيرند و براساسآهنگ شعر مرثيه خوان دست ها را بر بالاي سر مي برند و آنها را به هم ميكوبند و سپس خم مي شوند و سنگ ها را در ميان پاها بارديگر بر هم مي زنند ويك قدم به جلو مي روند. در اصل اين مراسم با برهم زدن سنگ برگزار مي شدولي به دليل خورد شدن سنگ، چوب جايگزين شد.

اين مراسم نوعي آئين نمايش حالت نمادين دارد. اين آئين كه خاص روز عاشورا است، با حضور حداقل ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر اجرا مي شود.

مقتل خواني

واقعه جانسوز عاشورا و روايت آن در اشعار، سروده ها و آواهاي معنوي ومذهبيباعث شد تا آئين مقتل خواني به وجود آيد. مقتل خواني در بسياري از نقاطايران وجود دارد. اهالي خوزستان همراه با آئين مقتل خواني به نواختنسازهاي بومي و مذهبي منطقه مي پردازند و در رثاي خونين شهداي كربلا به خلقنواهاي آئيني و سوگواره اي مي پردازند. در بعضي نقاط ايران هم مقتل خوانيمعادل مجالس تعزيه است. كلمه مقتل در زبان عربي به معني زميني است كه كسيدر آنجا كشته شده باشد. آئين مقتل خواني آنقدر وسيع و گسترده است كه نوعيسبك تاريخ نويسي نيز به شمار مي رود. در واقع در دوره اي از تاريخ هركتابي كه درباره واقعه كربلا نوشته مي شد، عنوان مقتل خواني به خود ميگرفت.
گزارشگران حادثه كربلا و در مرحله نخست اهل بيت مظلوم و اسير و شهيدان آنحادثه عظيم، اولين مقتل خوانان تاريخ شيعه بوده اند و كساني كه توانستهاند ديده ها و شنيده هاي خود را در مورد آن حادثه بر چهره كاغذ بنگارنداولين مقتل نويسان به شمار مي آيند.

حكومتگران ستمگر اموي پس از آن جنايت هولناك، تمام توان خود را براي زدودنآثار آن به كار گرفتند و گزارشگران حوادث را جهت دادند تا جز ثناي ستمپيشگان سخني نگويند و جز تأييد حكومت ظالمانه آنان گزارشي ننويسند و ازنوشتن ضعف ها و خيانت ها و جنايت ها بر حذر باشند تا بدين وسيله جلو شورشهاي بعدي را بگيرند و راه مبارزه با طغيان و سبكسري اموي به فراموشي سپردهشود و اين، شيوه هميشگي ستمگران تاريخ است.

اما اين شيوه ستمگران پايدار نماند و مقتل خواني به عنوان آئيني در دوروايت شفاهي و مكتوب به صورت اصلي لاينفك از اعتقاد مردم درآمد از سويديگر مقتل نويسي معادل با تاريخ نويسي شيعه همواره به عنوان آثاري گرانبهاو اسنادي مذهبي و تاريخي مورد استفاده مردم قرار گرفت.
مرحوم حاج آقا بزرگ در ذيل عنوان مقتل، شش مورد با نام مقتل و ۵۹ مورد بانام مقتل اباعبدالله الحسين عليه السلام و سه مورد با نام مقتل الحسين(ع (آورده، همچنان كه ۱۴ مورد با نام مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام و نيزمقتل الحسن ابن علي عليه السلام و مقتل علي ابن الحسين عليه السلام و مقتلعباس ابن اميرالمؤمنين و مقتل زيدالشهيد و مقتل اولاد مسلم و مقتل حجر ابنعدي و... برشمرده است.
در اين ميان اولين مقتل حضرت امام حسين(ع) را اصبغ بن نباته مجاشعي، يكياز خواص اصحاب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و فرمانده شرطه الخميس درجنگ صفين نوشته كه بنا به قول صاحب ذريعه پس از صدم هجري و بنا به نظرصاحبان برخي منابع در سال ۶۴ وفات يافته است. پس از او جابربن جعفي متوفايسال ۱۲۸ از اصحاب امام باقر(ع) و ابومخنف لوط بن يحيي متوفاي ،۱۷۰ نويسندهمقتل الحسن و مقتل الحسين و مقتل اميرالمؤمنين عليه السلام و ديگر، نصربنمزاحم منقري متوفاي ،۲۱۲ نويسنده كتاب واقعه صفين و ابن واضح يعقوبي صاحبتاريخ يعقوبي متوفاي ۲۹۴ و شيخ صدوق، محمدبن علي ابن الحسين قمي متوفاي۳۸۱و شيخ طوسي متوفاي ۴۶۰ قلم بررسي گرفته و مقتل نوشته اند.

Share

جشن‌ها و اعياد :

نوروز :

عيد نوروز مانند ساير نقاط كشور جشن گرفته مي‌شود و مردم از چند روز قبل از عيد خود را آماده مي‌كنند.

خانه تكاني: سه روز قبل از عيد خانم‌خانه‌دار تمامي وسايل منزل را بيرون آورده و گردگيري مي‌كند. همچنين فرشها و پتوها را مي‌شويند و خانه را آب و جارو مي‌زنند. به اين منظور خانه تكاني انجام مي‌شود كه اعتقاد دارند در سال جديد خانه بايد تميز باشد.

لباس عيد:
مردم سعي مي‌كنند قبل از عيد لباس نو بخرند براي كودكان نيز لباس نو مي‌خرند و در روز عيد حتماً بايد لباس نو بپوشند.


سبزه:
دو هفته قبل از عيد دانه‌هاي گياهي مانند گندم و عدس و لوبيا را سبز مي‌كنند كه براي سفره هفت‌سين آماده باشد. بعد از بزرگ شدن با روبان قرمز اطراف سبزه‌ها را بسته و سرسفره مي‌آورند.


پختن نان شيرين: زنان خانه‌دار با پختن نانهاي مخصوص به استقبال عيد مي‌روند. انواع نانهاي شيرين در اندازه‌هاي مختلف طبخ مي‌كنند. يك نوع نان گرد و كوچك بنام پادرازك كه پر از هل و گلاب است در شمال استان در تنور مي‌پزند. همچنين نان شيرين ديگري كه دارچين روي آن مي‌پاشند نان را روي تابه پخته سپس آن را لوله مي‌كنند. اين نان به قراپيچ مشهور است. نان شيرين با طعمهاي مختلف در اكثر شهرها و روستاها پخته مي‌شود.

سفره هفت‌سين:
در شب عيد سفره هفت‌سين در خانه‌ها گسترده مي‌شود كه تا روز عيد نيز سفره همچنان پهن مي‌كنند. علاوه بر هفت‌سين سير و سيب و سركه و سكه و سبزه و سماق و سنجد سعي مي‌شود سبزيهاي تازه مانند كاهو و باقلاي سبز كه نشانه بركت مي‌باشد روي سفره چيده شود.


ديد و بازديد:
در ايام نوروز دوستان و اقوام به ديدن همديگر مي‌روند. بزرگتران به كودكان عيدي(پول) مي‌دهند و از مهمانان با شيريني و شربت و ميوه پذيرايي مي‌شود. كساني كه نسبت به همديگر كدورتي دارند سعي مي‌كنند در عيد به ديدن هم بروند و كدورتها را از دل بزدايند.


سيزده‌بدر:
روز سيزدهم فروردين مردم همراه با خانواده به صحرا و دشت مي‌روند و به شادي مي‌پردازند. غذا در اين روز باقلاپلو با مرغ تهيه و همراه خود به صحرا مي‌برند و در اين روز جوانان در صحرا دو بوته علف را بهم گره مي‌زنند به اين نيت كه در آينده بختشان باز شود اين شعر نيز خوانده مي‌شود. سيزده بدر سال ديگر خونه شوهر بچه بغل


چهارشنبه سوري:

چهارشنبه آخرسال مردم به كنار دريا مي‌روند و سه توده آتش روشن مي‌كنند و از روي آتش مي‌پرند. جوانان به گرد آتش به رقص و پايكوبي مي‌پردازند.


مراسم ازدواج :

مراسم ازدواج در استان بوشهر مراحل مختلفي دارد. در حال حاضر برخي از آنها از بين رفته و به طور پراكنده در گوشه و كنار اجرا مي‌شود و برخي ديگر با شكوه تمام مرسوم است. خواستگاري: معمولاً خواستگاري توسط ريش سفيد و يا بزرگ خانواده پدر يا مادر داماد انجام مي‌شود. در اين زمان خانواده عروس هم مدتي فرصت فكر كردن خواسته و بعد جواب نهايي را مي‌دهند. البته در گذشته ازدواج اجباري و بيشتر درون همسري بود، ولي امروزه جوانان خود همسر آينده خويش را انتخاب مي‌كنند و بعد خواستگاري انجام مي‌شود. اگر داماد مورد قبول واقع نشود، خانواده داماد به بهانه اينكه دختر را براي فاميل يا پسرعمو انتخاب كرده‌اند، جواب منفي مي‌دهند.

شرط زدن: بعد از مراحل خواستگاري، مراسم شرط زدن يا بله برون صورت مي‌گيرد. چند نفر از افراد ريش سفيد خانواده داماد پيش پدر عروس مي‌آيند و بدين ترتيب شرايط نهايي طرفين مطرح مي‌شود. در اين نشست مهريه حاضر و غايب تعيين مي‌شود. در گذشته ممكن بود مهريه پوست پياز و يا بال پشه تعيين مي شد. چون امكان جمع‌آوري اين اقلام غير ممكن بود،بدين ترتييب طلاق غير ممكن مي شد. در بعضي روستاها هنوز مبلغي به عنوان حق شير يا شير بها به مادر عروس مي‌پردازند. بعد از تعيين اين شرايط نوبت به نامزدي مي‌رسد. بدين صورت يك دست لباس را همراه با حلقه و ساعت در حاليكه در پارچه سبز پيچانده‌اند به عنوان نشان نامزدي به خانه عروس مي‌برند.

رخت برون: به مراسم بردن لباس عروس از طرف خانواده داماد به خانه عروس ونيز به مراسم بريدن پارچه لباس عروس و داماد رخت برون مي‌گويند. خانواده داماد بعد از اينكه لباسهاي عروس را تهيه كرده يك روز خوب مثل تولد ائمه اطهار (ع) يا شبهاي جمعه را تعيين كرده و لباس‌ها را با هلهله و شادي به خانه عروس مي‌برند. بردن لباس‌ها معمولاً يك هفته قبل از عروسي انجام مي‌شود تا عروس فرصت كافي براي دوختن آنهارا داشته باشد. دايه يا زن خياط لباس‌ها را يكي‌يكي به مردم نشان مي‌دهد در عوض اين كار به وي هدايايي تقديم مي‌شود. قيچي زدن لباس عروس را بايد يك زن خوشبخت و دولتمند يعني اينكه شوهرش زن دوم نداشته باشد، دل سوخته نباشد. از شوهرش جدا نشده باشدانجام دهد. در بعضي جاها زن سيده‌اي اين كار را انجام مي‌دهد. در گذشته لباس‌ها را در سيني چيده و روي آن را روسري سبزي مي‌كشيده‌اند. در بعضي مناطق مثل بندر ديلم لباس‌هاي داماد را نيز از خانه عروس طي مراسمي به خانه داماد مي‌برند و به اين كار تشريف مي‌گويند.

دعوتي: دعوت از مردم براي شركت در جشن عروسي توسط دلاك يا دايه انجام مي‌شد. ولي امروزه توسط اقوام عروس و دامادصورت مي گيرد.هنگام دعوت در ظروفي مقداري گلبرگ و گل محمدي ريخته و نقل و نبات نيز روي آن گذاشته، سپس با پارچه حرير سبز روي آن را پوشانده و به درخانه‌ها براي دعوتي مي‌روند، صاحبخانه تعداد گلبرگ و نقل را برداشته و با ذكر‌ دعاي خير و خوشبختي اعلام آمادگي براي حضور در جشن عروسي مي‌نمايد. به اين عمل طلبون نيز گفته مي‌شود. اين گل را هم مي خورندگل و نقل طلبون را جوانان دم بخت براي طلب مراد مي‌خورند. سرتراشون: بعد از ظهر شب عروسي ، داماد بعد از رفتن به حمام و پوشيدن لباس نو در حجله‌اي كه وسط حياط داماد درست شده مي‌نشيند. مردم با هلهله و شادي همراه با آواي ني انبان گرد داماد جمع مي‌شوند. سلماني محل پارچه‌اي را دور گردن داماد مي بندند و موي سر و صورت او را اصلاح مي‌كند. مردم نيز پول و شيريني روي سر داماد مي‌ريزند. هنگام سرتراشون دعايي خوانده مي‌شود و مردم صلوات مي‌دهند، در اين مراسم مردم با شربت و شيريني و آجيل پذيرايي مي‌شوند.

حنا بندان: حنابندان را معمولاً يك شب قبل از عروسي انجام مي‌دهند. سلماني محل، دست و پاي داماد را در منزل وي حنا مي‌بندد و سپس با يك پارچه حرير سبز رنگ مي‌بندد. در همان ساعت سلماني زن در منزل عروسي دست و پاي عروس را حنا مي‌بندد. هنگام حنابندان موسيقي محلي و رقص و پايكوبي اجرا مي‌شود. در صبح حنابندان حلواي برنج و حلواي انگشت پيچ با نان محلي كه كنجد روي آن ماليده شده و به گرده مشهور است، به مردم مي‌دهند. طريقه پخش حلوا به اين صورت است كه حلواها را در كاسه و يا بشقاب چيده و در سيني بزرگي قرار مي دهند، يكي از بستگان عروس و يا داماد سيني را روي سر گذاشته و به خانه‌هاي همسايه و فاميل مي‌رود و حلوا را تقسيم مي‌كنند. اين حلوا را صبح عروسي نيز پخش مي‌كند. امروزه مراسم حنابندان به اين صورت است كه يك برگ سبز درخت نارج و يا يك اسكناس هزارتوماني را در دستهاي عروس و داماد گذاشته و روي آن حنا مي‌گذارند. هنگام حنابندان اين شعر خوانده مي‌شود. عروس حنا مي‌بنده ، طوق طلا مي‌بنده ، اگر حنا نباشد ، دل به خدا مي‌بنده

دومارويي: در روستاهايي كه كنار روخانه و يا دريا قرار دارد، بعد از ظهر قبل از شب عروسي داماد را سوار اسب كرده و با هلهله و شادي او را به كنار رودخانه برده ،بعد از استحمام وي را به منزل بر مي گردانندو سرتراشون انجام ميشِود. در نقاطي ديگر داماد را براي زيارت به پابوسي پير يا امامزاده‌اي درمحل مي‌برند.

پااندازون: وقتي عروس را به منزل داماد مي آوردند (در قديم كه عروس را با اسب مي‌آوردند) عروس تا هديه اي نمي گرفت از اسب پياده نمي شد. امروزه آوردن عروس با اتومبيل انجام مي‌شوددراين شرايط نيز عروس تا هديه نگيرد از اتومبيل پياده نمي شود. هدايا ممكن است پول، قالي، چند اصل نخل چند رأس گوسفند و يا قطعه‌اي زمين باشد.

سه شبه: در شمال استان نظير بندرريگ و بندر گناوه و ديلم در شب سوم عروسي، دوستان و بستگان عروس و داماد به ديدن عروس مي‌روند و هديه مورد نظر خود را نقديم مي‌كنند. در منزل عروس با شيريني و آجيل و شربت از ميهمانان پذيرايي مي‌شود. آجيل را در دستمال كوچكي مي پيچنانندو ميهمانان آن را با خود به منزل مي‌برند. يزله خواني وخيام خواني از جمله آداب موسيقي مراسم ازدواج در استان بوشهر است.

مراسم وآيين‌ها :

آيين‌هاي طلب باران :

در سرزمين خشك بوشهر آب از اهميت حياتي برخوردار است نياز به آب در اقتصاد كشاورزي و همچنين قوت مردم و آشاميدن اين عنصر را مقدس مي‌سازد. در اين سرزمين رودخانه يا آب جاري وجود ندارد. تنها اميد مردم به باران و آسمان است. اگر بارش باران تا آذرماه با تأخير روبرو شد مردم دست به دعا برداشته و آيين‌ها و مناسكي را براي تسخير اين عنصر طبيعي انجام مي‌دهند.

مراسم گل‌گلين (gal galin): هنگام غروب مردم محله در يك كوچه جمع شده و يك نفررا به صورت مضحك و خنده‌دار در مي‌آورند؛ لباس كهنه تهيه شده با گوني مي پوشانند، شاخي روي سرش مي‌گذارند، زنگوله اي در گردن او مي‌اندازند واو در كوچه‌ها راه مي‌افتد به اين فرد گلي مي‌گويند. مردم از پشت بام به روي گروه گلي آب مي‌ريزند وگلي مي‌گويد:
گلي به در خانه‌ها مي رود و طلب هديه‌اي مي‌كند. صاحبخانه به گلي مواد غذايي از قبيل گندم، جو، حبوبات و يا پول مي‌دهد. عده اي بويژه كودكان نيز پشت سر گلي به راه مي‌افتند و اشعاري مي‌خوانند. نه او بي بارون بي بارون بي نه او بي (آب نبود) اگر صاحب‌خانه به آنها هديه‌اي بدهد مي‌گويند: خونه گچي پر همه چي
اگر صاحبخانه به آنها چيزي ندهد مي‌گويند: خونه گدا هيچي ندا
هنگام عبور از كوچه اين اشعار رابه منزله طلب باران خواني. مي‌خوانند :
گلي ما جهونن امشب صبا بارون
گلي ما خوشكل است امشت تا فردا باران خواهد آمد
گلي اومده در خونتون سي محض جاجيم كهنه‌تون
گلي ما چه زشت بارون تپ درشت
گلي اومد درخونتون سي محض بواي بچه تون
گلي اومده رو خونه تون سي محض جاجيم كهنه تون

از هديه هاي جمع آورده شده . شله يا حليم درست مي‌كنند. يك دانه مهره يا ريگ در آش مي‌اندازند. سپس آش را بين حضار تقسيم مي‌كنند. در سهميه آش هر كس ريگ ديده شد، اورا كتك مي زنند.دراين موقع يك نفر ريش سفيد و يا سيد محل ضامن وي شده و او را نجات مي‌دهد و مي‌گويد من ضامن اين فرد هستم تا چند روز ديگر باران خواهد آمد. اگر باران نيامد او را بزنيد. قبله دعا: فردي كه مهره را خورده است رو به سوي قبله دعا (يعني امامزاده يا پيري كه در سمت مغرب محله واقع است) مي‌برند در آباديهايي كه كنار ساحل هستند به سمت دريا كه در جهت مغرب است مي‌روند. مردم به دنبال آن فرد به راه مي‌افتند و با همديگر مي‌خوانند:

قبله دعا مي‌شينيم
سي او خدا مي‌شينيم
البته بايد آسك (آسياب دستي) را روي دوش يا كول فردي كه مهره را خورده است بگذارند و آن فرد آسياب را به كول مي‌كشد و با هم مي‌خوانند.
اي خدا ما گشنمونه لنگ آسك كولمونه
اي خدا ما تشنمونه لنگ آسك كولمونه
بيا تا بريم قبله دعا
بلكه خدا رحمش بياد
پيرزن كوري سنگ آسك كولشه يا الله
عباس لاري گشنشه يا الله

وقتي مردم به سوي پير يا امامزاده حركت مي‌كنند اسم امامزاده را آورده و از وي طلب باران مي‌نمايند.
اي نور حشر الله بارونت مي‌خوام
خضر نبي‌الله بارونت1 مي‌خوام
محض كلام‌الله بارونت مي‌خوام
علي ولي‌الله بارونت مي‌خوام

در مراسم دعا ممكن است مشك خشكي را بر دوش پير زني مي‌انداخته و به سوي قبله دعا راه بيفتند كه در اين موارد چنين مي‌خوانند:

پيرزن كوري سنگ آسك ري2 سرش
پيرزن كوري مشكول خشكي كولش3
بيا تا بريم قبله دعا بلكه خدا رحمش بياد

تك تكو tek teku :‌مراسم تك تكو نيز از آيين‌هاي طلب باران است كه شب هنگام دو نفر در حاليكه صورت خود را پوشانده‌اند تا شناخته نشوند آردبيز يا الك را در دست گرفته و با ريگ به الك مي‌كوبند كه با صداي تك تك آن صاحبخانه به دم در آمده و به آن دو نفر قند يا چاي مي‌دهد. چيزهايي را كه جمع شده است به سر پير يا امامزاده مي‌برند و چاي درست كرده مي‌خورند. اين كار تا سه شب ادامه دارد مردم معتقدند بعد از سه شب باران خواهدباريد.

آفتاب خواهي (بند آمدن باران) :

به همان اندازه كه باران براي مناطق گرم ضروري است، اگر زياد ببارد، سيل راه مي‌افتد دراين شرايط مردم به روش هايي خدامان بند آمدن باران هستند، تا از ايجاد سيل و ويراني خانه‌هايشان در امان باشند. به اين منظور مهري را كه باآن نماز مي‌خوانند، درزير باران مي اندازند ، آنهامعتقدند با اين كار باران شرمش مي‌شود وبند مي آيد. همچنين آرد و نمك را(كه مقدس هستند) توي باران مي‌پاشند تا باران بند بيايد. وياچوبي را آتش‌زده سرخ كه شد آن را در دست گرفته در زير باران مي‌گردانند‌.

وزيدن باد :

در تابستان هاي گرم، به ويژه به هنگام هواي شرجي دم كرده‌ نوار ساحلي، تنها عاملي كه باعث اعتدال هوا مي‌شود، باد شمال است. براي اينكه باد شمال بوزد شيشه‌اي را پر از آب كرده و سرش را بسته زير تلگدان (زباله‌دان) پنهان مي‌كنند ،يا اينكه به قبرستان رفته سنگي را از بالاي سنگ قبر برداشته و توي دريا مي‌اندازند. معمولأ با اين كار دريا ديوانه شده و باد شمال مي وزد. در بندرريگ به در منازلي كه روبسوي شمال هستند، حنا مي‌مالند. اين كار روي درهفت خانه اجرامي شود. بعد از اين كار باد شمال خواهد آمد و يا اينكه اگر بخواهد باد قوس كه از طرف جنوب مي‌وزد، بيايد، در هفت خانه را كه بسوي جنوب باز مي‌شود حنا مي‌مالند.

ماه گرفتگي :

وقتي ماه مي‌گيردو مردم به وحشت مي افتند،و علاوه بر خواندن نماز آيات، آيين‌هاي ديگري براي رها شدن ماه انجام مي‌دهند. مردم دسته‌جمعي شعر خوانده و روي قوطي يا ظرف حلبي مي‌زنند و مي‌گويند:
سيبل پلنگي ماه ول كن تا بيا غلوم زنگي ماه ول كن تا بيا
امااعتقاد دارند غلام زنگي ده شاهي پول از ماه طلبكار است وبا ماه كشتي مي‌گيرد. و يا اينكه به پشت بام رفته و به طرف آسمان شليك مي‌كنند. هنگام گرفتن خورشيد نيز همين كار را انجام مي‌دهند.

دم دم سحري در ماه رمضان :

در ماه مبارك رمضان هنگام سحر براي بيدار كردن مردم دو نفر در حاليكه يكي چراغ فانوسي به دست دارد وديگري دمامي را به دوش مي كشد به در يك به يك خانه ها رفتند وبا كوبيدن سه بار چوب بردمام آنها را از خواب بيدار مي كنند تابراي خوردن سحري آماده شوند اين دونفر هنگام كوبيدن طبل اين اشعار را مي خوانند خداوندا توستاري همه خوابند توبيداري
به حق لا اله الا الله همه عالم نگه داري
پس از پايان ماه مبارك رمضان بعداز خواندن نماز عيد فطر اين دونفر طبل را به دست گرفته وسركوچه ها به درب منازل مي روند وبراي گرفتن پاداش صاحبخانه را خبر مي دهند . صاحبخانه به آنها مقداري پول مي دهد.

عيد فطر ( عيد تلخك) :

درروستاها به عيد فطر عيد تلخك ويا عيد مرده ها گفته مي شود در اين روز كساني كه عزيز از دست رفته دارند مراسم فاتحه خواني برگزار مي كنند ومردم براي تسليت به ديدن آنها مي روند. سحرگاهان بعداز گفتن اذان صبح روز عيد فطر مردم به زيارت اهل قبور مي روند وبر قبر مرده هاي خود سفره مي چينند. بعداز برگشتن از قبرستان نماز عيد خوانده مي شود

Share

نوروز
جشن نوروز با آداب و رسوم ويژه اي همراه است:

حاجي فيروز
بر اساس نوشته عبدالله مستوفي، حاجي فيروز با خاك زغال و با دوده بخاري چهره خود را سياه مي كرد و كلاه شيپوري و يا استوانه اي بلند كه از كاغذ يا مقوا بود بر سر مي گذاشت و جامع رنگين چهل تكه كه زنگوله هايي به آن دوخته شده بود، مي پوشيد.

چهارشنبه سوري
در اين روز مردم آتش بازي مي كنند و آش رشته يا به اصطلاح اهالي منطقه دماوند «كته را» مي خورند. در اين روز آتش افروخته مي شود و از روي آن مي پرند و مي خوانند: زردي من از تو –سرخي تواز من.

پنجك يا پنجه
پنج روز آخر سال را كه هوا سرد بود. پنجك يا خمسه مسترقه مي گفتند. خطر يخ زدن محصولات در اين چند روز وجود داشت. از اين رو مردم به كوه مي رفتند و جشن مي گرفتند تا هوا بدتر نشود.

عيد نوروز
در روز عيد مردم به ديد و بازديد مي پردازند و لباس هاي نو و تميز به تن مي كنند. در گذشته بزرگترها به كوچكترها عيدي و تخم مرغ رنگي مي دادند و عموماً شيريني و تنقلاتي چون كشمش، مويز و نقل براي بازديد كنندگان ايام عيد مي آوردند. در روستاها مراسم عيد ديدني از خانه كدخدا يا سالخوردگان و بزرگان شروع مي شد.

سيزده به در
در سيزدهمين روز فروردين، مردم سبزه اي را كه پيش از فرا رسيدن عيد در خانه سبز كرده اند. به صحرا مي برند و آن را به آب روان مي سپارند. غذاي اصلي روز سيزده به در كوكو سبزي است. در اين روز بازي هاي متنوع همراه با اشعار مناسب اجرا مي شود.

تيرما سيزده
در شب 13 تيرماه در آهار مردم هر خانه دور هم جمع مي شوند و به نقل داستان ها و قصه ها مي پردازند و با ديوان حافظ فال مي گيرند. نوجوانان نيز به پشت بام مي روند و دستمالي را به ريسمان مي بندند و به خانه ها مي اندازند تا صاحب خانه كشمش، نخودچي، پول خرد در گوشه دستمال ببندد. در حوزه دماوند و فيروزكوه نيز مراسمي به نام «لال بازي» دارند.

نام گذاري
در شب ششم زايمان وليمه مي دهند و نام گذاري مي كنند. در اين مراسم عده اي از مردان و زنان براي شام دعوت مي شوند. پيش از صرف شام بچه را بيرون مي آورند و در بغل ريش سفيد مجلس مي گذارند و از او مي خواهند براي نوزاد نامي برگزيند. آنگاه ريش سفيد چند اسم روي كاغذ نوشته و آنها را لاي قرآن مي گذارد و اذان به گوش راست و اقامه به گوش چپ نوزاد مي خواند. به دنبال آن يكي از كاغذها را از لاي قرآن بيرون مي آورد. او اسم را مي خواند و بقيه براي تاييد صلوات مي فرستند.

آش دنداني
وقتي نوزاد شروع به درآوردن دندان مي كند براي او آش دندوني درست مي كنند تا دندان هايش راحت و سبك بيرون آيد.

مكتب خانه
در گذشته مكتب دار ابتدا الفبا و هجي كردن را مي آموخت. پس از آن شاگرد بايد يك كله قند و انعامي از اين نوع براي مكتب دار مي آورد. از ابزارهاي مكتب دار چوب و فلك بود كه در باورها و ضرب المثل هاي عاميانه از چوب و جور استاد فراوان ذكر رفته است. مكتب دار از ميان شاگردان يك نفر را به عنوان خليفه (مبصر) انتخاب مي كرد. وظيفه خليفه اين بود كه امر به جارو كردن مكتب خانه كند، دستور خريد روزانه خانه مكتب دار را صادر كند و هر عيد براي مكتب دار عيدي جمع كند.

چله
مردم شب اول چله يعني شب يلدا را كه طولاني ترين شب سال ناميده مي شود، به شب نشيني و تفريح مي گذارنند و آجيل، هندوانه، گندم برشته، گردو و كشمش مي خورند و فال حافظ مي گيرند.

نذري ها
از سفره هاي نذري كه درتهران مرسوم بوده است، مي توان به موارد زير اشاره كرد:

سفره حضرت رقيه (س): مهر الزمان نوبان مي نويسد: نذر سفره حضرت رقيه متداول ترين و نيز از ساده ترين سفره هاي نذري است. زمان برگزاري آن دوشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه است و محل آن معمولاً در اماكن متبركه چون امامزاده ها و مساجد است.

آجيل مشكل گشا: اين آجيل عبارت از توت خشك، نخودچي، فندق، پسته، نقل، كشمش و بادام است كه براي رفع گرفتاري ها و مشكلات نذر مي كنند.

مولودي خواني: يكي از مراسم زنانه پرطرف دار مولودي خواني است.

ماه محرم
يكي از نشانه هاي عزاداري براي سيدالشهدا اجراي مراسم تعزيه است. تعزيه در آغاز ساده برگزار مي شد و منظور از آن بيان احوال و مصايب خاندان اباعبدالله و واقعه غم انگيز كربلا بود. تعزيه خواني در زمان ناصرالدين شاه با ساخت تكيه دولت به وسيله معير الممالك به اوج خود رسيد.

Share

زورخانه
زورخانه محل ورزش هاي پهلواني ايران است. در اين مكان، زير يك سقف گنبدي شكل كه گود ورزش درست زير آن قرار دارد، مرشد با ضرب به خصوصي شروع ورزش را اعلام مي كند: اول شنا، بعد ميل گرفتن، چرخ، پارو زدن، كباده گرفتن با آهنگ همراه با اشعار شاهنامه و مدح مولا علي (ع) برخي از اين حركات دسته جمعي و بقيه انفرادي انجام مي شود. در پايان ورزش مرشد دعا مي خواند و ورزش كاران با گفتن امين و بوسيدن زمين، از گود خارج مي شوند.

گل ريزان: يكي از صفات نيك ورزش كاران باستاني، احساس همدلي آنان نسبت به هم است. اين احساس در مراسم گلريزان تبلور مي يابد. به اين ترتيب كه اگر يكي از ورزش كاران با سابقه از لحاظ مالي در تنگنا باشد، با ترتيب دادن مراسم گلريزان و دعوت از افراد مختلف، سعي مي كنند مشكل او را بر طرف كنند. براي اين كار در شبي معين گرد هم مي آيند و در پايان ورزش، ميان دار كه سابقه و احترامي بيش از سايرين دارد، در وسط گود شروع به چرخيدن مي كند و از هر يك از مدعوين براي فرد نيازمند پول جمع مي كند.

Share
X